ولي امروز يه صحنه اي ديدم كه خيلي ناراحتم كرد . يه مرد تو سناي پدرم ، كفشاي پاشو درآورده بود و كنار خيابون وايساده بود بفروشه تا دستشو مثله متكديا جلوي مردم دراز نكنه. دلم يجوري شد ، قيافش ميخورد آدم كاري بوده. خدا واسش چي خواسته كه مجبور به اين كار شده خودش ميدونه.
ولي باز دم غيرتش گرم ....