يه چند وقتيه احساس ميكنم خيلي خشن شدم.(خشانت از چشم سيام ميريزه اشوه ازاين قدوبالام ميريزه) جوريكه بعضي وقتا ميترسم از كاراييكه رو عصبانيت انجام ميدم.اخريش اين بودكه بامشت گذاشتم توسينه ي زن سابقم و محكم هولش دادم عقب (البته هنوز سابق نشده درشرف سابق شدنه)بيچاره اشكش دراومد ولي هيچي بهم نگفت.درواقع نميتونستم چيزي بگه اومده بود دوباره خرم كنه كه به زن سابق تبديلش نكنم منم كه عصبي يهو خواستم بزنم توصورتش اما ديدم ممكنه جاش بمونه تو دادگاه شرشه اين بودكه هولش دادم عقب.عجيب رو نرومه اين دختر. ماقبل اخريشم كه يادمه اين بودكه بعده يه صحبت تلفني دستمو محكم كشيدم روميزوهرچي روميزبود ريخت زمين و شكست.رانندگيمم كه افتضاح .خودمم متعجبم كه چرا من اينطوري شدم.اين شخصيتي كه الان دارم انگار مال خودم نيست اعصابم ضعيف شده معمولا تو فصل امتحانا اينجوري ميشم.يه وحشيه تمام عيار.
پي نوشت: تا اطلاع ثانوي به من نزديك نشين .