در حدود 95 سال قبل شخصي به نام مرحوم مزارع محمدعلي(پدر مرحومه مرصع زارعي) در بهجان زندگي ميكرده است. محمدعلي، علاقهي خاصي به كوهگردي و كوهنوردي داشته است و در كوهنوردي بسيار چيرهدست و استاد بوده است. او يك روز براي گردش به تنگهي شبادون بهجان ميرود. تنگهي شبادون به خاطر موقعيت طبيعياش، مأمن و محل پناهگاه مناسبي براي حيوانات وحشي مانند بز كوهي و... بوده است. وي از بالاي تنگه كه به طرف پايين در حركت بوده است، با گلهاي از گرازها روبرو ميشود كه تعداد آنها حدود 16 رأس گراز بوده است. او با برخورد ناگهاني با گلهي گرازها، اول كمي ميترسد اما بعد به خود ميآيد و فريادي بلند ميكشد. گلههاي گراز از فرياد مردانه و محكم محمدعلي، در وحشت افتاده و رم ميكنند و بلافاصله تصميم به فرار گرفته تا از تنگ سرازير شوند. چون گراز از جمله حيوانات نادري است كه معمولا به خاطر وضعيت فيزيك جثهاش، قدرت برگشت به عقب را در فرصت كم و كوتاه ندارد، بنابراين گرازها يكي پس از ديگري از بالاي دره به پايين سقوط ميكند و گلهي گراز به كلي از بين ميرود.
بدين ترتيب عاقبت فرياد ناخودآگاه يك مرد، (اگرچه غیر عمد) باعث هلاكت يك گله گراز بيچاره ميشود.
اين اتفاق واقعي، اين درس را به ما ميدهد كه در مواجهه با حوادث و اتفاقات پيش آمده، هرگز آرامش خود را از دست ندهيم و با صبر و حوصله و چارهانديشي مناسب در پي حل و رفع آن مسئله و معضل باشيم تا صدمات حاصله به حداقل خود برسد.
هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.