![](http://blogfa.com/images/smileys/04.gif)
![](http://blogfa.com/images/smileys/31.gif)
![](http://blogfa.com/images/smileys/27.gif)
صیح خیلی زود از خواب پا شدم(طرفای 9صبح بود)با سرعت نور لباس پوشیدم.
سلانه سلانه از پله ها رفتم پایین وقتی رسیدم پایین اینجوری شدم
اولش فک کردم دزد اومده آخه پدر محترم و مادر محترمه با چماق ایستاده بودن پایین پله ها
همینجوری که هاج و واج مونده بودم 2زاری کجمون افتاد که این دو نگهبان کرام الکاتبین واسه بدرقه ی بنده ی حقیر تشریف اوردن و با خط و نشون کشیدن تکلیف ما رو روشن کردن
زیاد تو صحنه ی جرم نموندم و با یه بای بای اپسیلن ثانیه ای فرار و به قرار ترجیح دادم و به قول معروف الفرارررررررررررررر.
با سرعت ماهواره ی امید خودمو به پادگان(مدرسه) رسوندم(خو مگه ماهواره امید چه عیبی داره؟؟) اول یه نیگا به چپ کردم بعد یه نیگا به راست کردم بعدش
( 18- ها گوشاشونو بگیرن) یه چنداتی فوحش چیزدارررررررررر نصیب عمه و بی بیه امیر کردم.
(آخه مرتیکه خر قرار بود ساعت 9:30 مدرسه باشه ها)
همینجوری که داشتم با عمه ی امیر احوال پرسی میکردم دیدم ای دل غافل رسیدم جلو اتاق جناب سروان با ترس و لرز رفتم تو. اول یه احترام نظامی گذاشتیم(بزارید به حساب پاچه خواری)
که اونم با یه نیم نگاه آزاد باش اعلام کرد و مثل اسکلا با سر رفت تو برگه های رو میزش
. بعد از یه یک ساعت که از عالم مکاشفات اومد بیرون یه برگه به سایز نصفِ نصفِ نصفِ برگه A4 پرت کرد جلو من
. (مرتیکه .......................
) اولش چشامو بستم و شروع کردم به ختم قرآن
ناگهان چشامو باز کردم اینجوری شدم
کل کارنامه رو دید زدم ولی متأسفانه نمره تک رقمی ندیدیم همش دو رقمی شده بود لامذهب.
بله دیگه ما هم بعد از یه ماه که دهنمون سرویس شده بود موفق به اخذ دیپلم در خرداد ماه از کشور ایران شدیم.
پسر تنها نوشت:
1- از یه چند ساعت پیش رسماً شدیم پشت کنکوری
2- فردا میخوام برم یه چندتایی کتاب بگیرم که فکر کنم ریحانه بانو رو هم باید با خودم ببرم آخه تو این کار تجربه ی زیادی داره
3- میخوام اسم وبلاگ عوض کنم به نظر شما چی بزارم؟( پسر تنهای پشت کنکوری خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
4- دیروز هلو رو حال کردید ای وای ببخشید منظورم پرتغال بود
(دلم واسه کره سوخت
). (ولی عشق است آرژانتین)
5- بعد از اینکه کارناممو گرفتم اومدم خونه جاتون سبز اینجوری نشستم هندونه خوردم.