چند لحظه مكث... مردد شدم از چگونه خواندن ،يعني سهم من و تو تنها فراموشي مانده؟نه من اين راباور ندارم و مي دانم هرگز درك نخواهد كرد كساني كه نچشيده باشدنش.چگونه مي توانم به تو بگويم چرا باز هم سراغم را گرفتي؟مگر مي شود به تو معترض شد نه دلم طاقت اين را دارد كه اعتراض كنم و نه دلم طاقتش را دارد كه بي پاسخت بگذارم اه كه چه منگنه ي سختيست كاش براي هميشه دور اسم ياسي خط مي كشيدي .چه بگويم در پاسخ هر اس ت كه با جمله ي تكراري حالت چطور است شروع ميشه؟چه مي توانم بگويم؟بگويم خوبم يا بگويم چه حالي دارم ؟كدامش به نفع من است؟اه كه حاضر نيستم خاري به پايت رود چه برسد كه بگويم ناخوشم بيقرارم دلتنگم خرابم داغونم ............خوبم عزيز خوب مثل هميشه هايي كه خوب نبودم خوبم عزيز خوبم مثل هميشه هايي كه پر درد بودم خوبم عزيز خوبم مثل هميشه هايي كه ندانستي چقدر خوبم...........لازم به فراموشي نيست كه در من رسم فراموشي جايگاهي ندارد من تنها تحمل مي كنم و به رسم وجود مبارك تحمل زندگي را ادامه مي دهم.زندگي سردي كه تو نيستي خنده هايت نيست صدايت نيست و از همه مهمتر وجود گرمت كه از ان من بود ديگر نيست.چگونه تحمل كنم همه اين سالهايي كه تو بودي و الان نيستي چگونه مي فهمد اين را كسي كه نچشيده و يا انكه چشيده اما راحت با عشق جديد همه چيز گذشته را خاطره مي كند من با توام هميشه اما وجودم نامريست تا لكه اي نباشم بر سر زندگيت اين ديگر حق من است نيست؟تو كه نمي تواني حق وجود خياليت را بگيري؟مي گيري؟انقدر ها هم بيرحم نيستي.تو اگر بيرحم بودي و سنگدل مي رفتي و پشتت را هم نگاه نمي كردي اما چه چيز بود كه برگشتي؟نمي پذيرم حكم تفريح بودن و خستگی از كسي كه كنارشي نه در رسم تو اين گونه بودن نيست مي دانم تنها نگران بودي همانطور كه در شادترين قسمت زندگيت خندهايت بخاطر غصه من بي رنگ و يخ مي شد .....من هستم هميشه باور كن و مي دانم باور داري و اقرار كردي كه من متفاوتم از هر كه ديدي و هر كه مزه عشق را چشيده اما من باز هم مي گويم حق من مردن بود نه ادامه دادن و سالم شدن كاش از غصه ات دق مي كردم نه اينكه رواني مي گشتم نه اينكه بستري مي شدم نه اينكه خودكشي مي كردم نه اينكه افسرده مي شدم نه حق من از دوري از تو تنها مردن بود انگار من نيز عاشق واقعي نيستم......نمي گويم. دم نمي زنم نزد هر كسي كه نفس مي كشد و انسان است بگذار بينديشد ياسي خوب شد فراموشش كرد اه كه چقدر از اين كلمه بيزارم مانند افتادن هندوانه از پشت نيسان همه وجود من نيز مي افتد و مي شكند .چگونه ميشود اينگونه بي وجدان گفت فراموشش كرد اگر بودند چنين كساني براستي كه عشقشان واقعي نبود و گرنه من هرگز نمي توانم نه كسي جايگزينت كنم نه فراموشتن كنم هنوزنامت قلبم را مي لرزاند و هنوز خاطراتت اشكم را جاري مي سازد كاش مرا در وادي خاطرات رها مي ساختي باور كن اگر باشي بيشتر ضجر مي كشم چون هربار تمام وجودم فرياد بر مي اورد او ديگر از ان تو نيست و تمام لحظات كوتاه با تو بودن پرتر مي شود از دلتنگي هاي بعد رفتنت.........
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
چند تا لطیفه از غضنفرنویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت