![http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/90/GustaveDoreParadiseLostSatanProfile.jpg/280px-GustaveDoreParadiseLostSatanProfile.jpg](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/90/GustaveDoreParadiseLostSatanProfile.jpg/280px-GustaveDoreParadiseLostSatanProfile.jpg)
از اینکه این مطلب را با این عجله وبدون رنگ ولعاب ومقدمهنوشتم زیاد تعجب نکنید .گاهی وقتها اینقدر نگاهمان به فواصل ومکانها دوراز زندگی روزمره مان است که براحتی خیلی از اتفاقاتی که همین گوشهوکناره وبیخ گوشمان اتفاق می افتد را اصلاً باخبر نمی شویم.
وقتی از دوستان ورفقا ی گلشهری (محله ای در مشهد که اکثراًمهاجرین افغانی در این محلهّ زندگی می کنندومن هم نیز)می شنوی که فلانی بچه فلانی وفلانی وفلانی و....(که همه را می شناسم وهمه از بچه های افغانی اند ومتاسفانه از ما مردمِ...........)به شیطان پرستی روی آورده و آرایشهای غلیظ شبیه به زنان می کنند وچیدن ابرو وحلقه طلا در گوش کردن و مگس ومدفوع خود را خوردن وحتی این کثافتها مَنی خود را هم می خورند وهزار کثافت ولجن دیگر....سرت دود می کشه.
خدایا این دیگر چه بلا بود که سر ما آمده.
مهاجر بودن وافغانی بودن در ایران کم درد نیست که این یکی هم اضافه شد!!!
شیطان پرستی.
وقتی به بچه ها می گفتم بابا این حرفها چیه ،مگه ممکنه ،
همه به من خندیدند که :کجایی حسن آقا،مثل اینکه اصلاًاز دور وبر خودت خبر نداری؟
نمی دانم در ادامه مطلب چه بنویسم.هنوز در حیرانی وتعجب به سرمی برم.شاید بچه ها و رفقا خواستند مرا اذیت کنند وسر کاری بگذارند؟شایداصلاًآنها برداشت اشتباهی از رفتار وگفتار این عده از جوانان مدل خفنی داشتند و...؟
نمی دانم .