کسی باور نمیکرد، اما رفته بود. سه شنبه دور هم بودیم و به یاد مریم حاتمی برنامه شعرخوانی داشتیم، مریم شعر خواند با صدای خوب خودش پشت تریبون، روی پرده سالن شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران. همه بودند، دوستان، خانواده و اساتید دانشکده همه و همه امده بودند شعر خواندند، حرف زدند جایی که تو از درون اطلاعیه های ترحیم و پرده سالن با همه حرف میزدی و شعر می خواندی:
گفتی صبور باش چه جوری پسر عمو
دیگر بس است عشق و صبوری پسر عمو
جان خودت به خاطره ها اکتفا نکن
دغ می کنم از این همه دوری پسر عمو
گفتی به من لجوجی، مغرور و خیره سر
وقتی ندارمت چه غروری پسر عمو
حالا تمام پنجره ها مال تو فقط
بر من ببحش روزن نوری پسر عمو
من با تمام دل بخدا دوست دارمت
اما چقدر فاصله؟ دوری پسر عمو
اه باز هم که من همه اش حرف می زنم
تو از خودت بگو، تو چه جوری پسر عمو
حق با تو است من بدم و خیره سر هنوز
اما تو باز هم چه صبوری پسر عمو