ای بر سر بالینم , افسانه سرادریا
افسانه عمری تو , باری به سرا دریا
****
ای تشک شبان گاهت , آئینه صدا اندوه
وی ناله شب گیرت , آهنگ عزا دریا.
****
با کوکبه خورشید , در پای تو می میرم
بر دار به بالینم , دستی به دوعا دریا.
****
امواج تو , نعشم را افکنده در این ساحل
دریاب, مرا دریا ; در یاب , مرا دریا.
****
ز آن گمشدگان آخر بامن سخنی سر کن
تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دریا.
****
چون من همه آشوبی , در فتنه این توفان
ای هستی ما یکسر آشوب و بلا دریا.
****
با زمزمه باران در پیش تو می گریم
چون چنگ هزلر آور پر شور و نوا دریا.
****
تنهائیی و تاریکی آغاز کدورت هاست
خوش وقت سحر خیزان و آن صبح و صفا دریاست.
****
بردار و ببر دریا , این پیکر بی جان را
بر سینه گردابی بسپار و بیا دریا.
****
تو مادر بی خوابی , من کودک بی آرام
لالائیی خود سرکن از بهر خدا دریا.
****
دور از خس و خاکم کن , موجی زن و پاکم کن
وین قصه نگو با کس , کی بود و کجا؟ دریا.
****
فریدون مشیری