loading...
sms زییاترین پیام کوتاه
محمد کربلائی بازدید : 261 چهارشنبه 16 تیر 1389 نظرات (0)
صميمي شد و ضربه نخورد؟يجورايي از همون مدل هايي ام كه ميگن نافم رو با اب سياه شستن  .قرار گذاشته بودم پشت دستم رو داغ كنم و بعد تو ديگه با كسي صميمي نشم حتي همدرد نشم ديگه يكي شدن معنا نداره  اونقدر اومدن و صميمي شدن و خيلي راحت رفتن كه از عنوان دوست و صميميت بيزارم .خيلي دلم مي خواست بهت معترض شم براي اين محدوديتي كه قايل شدي اما كمي كه فكر كردم ديدم تو هميشه مصلحتم رو مي خواستي پس اينكارتم حتما براي خودمه حتما فكر كردي و به اين نتيجه رسيدي حتما نخواستي بازم دلخوش كنم به تو كه باز سر از اسايشگا در بيارم .خيلي دلم مي خواست بعد تو كسي باشه كه بفهمه منو همونطور كه من خيلي از دردهاي ديگرون رو مي فهمم و گاهي از كوچيكي دردشون كه انقد بزرگ گرفتن خندم مي گيره اما باز همدردي مي كنم باز كنارشونم اما كي كنار من بود كی دست من رو گرفت كي من رو درك كرد كی فهميد من چي مي كشم؟با خودم ميگم خدايا يعني به من ميرسي همه چيت ته مي كشه؟يعني سهم من بايد از هر چيز نبودش باشه/چطور من رو پر از غم كردي حتي غم هاي ديگرون رو به دوش مي كشم اما كسي رو خلق نكردي كه كمي من رو بفهمه.اناري ترين دلتنگي هليم را با دستانت دانه كن شايد كه ان تك دانه ي بهشتي  شوقي شود براي صبرهاي بيقرارم

راس ساعت دلتنگی.....

 

می بینی عزیز این قسمت نیست این سهم من از درده همون سهمی که خدا تو زندگی به من از همه بیشتر داد .نمی دونی چقدر دلم همون حال بد و منگ قبلم رو می خواد حداقل زیر این فشار نبودم حداقل اینگونه نمی سوختم .اجازه مصرف قرص ها را ندارم تنها می گن دیگه نباد بخوری اما به این فکر نمی کنند که من دارم بال بال می زنم و حالم بده نمی دونی عزیز چقدر دلم همون اسایشگاه تو در تو رو می خواد که بشینم رو تلخ و تا بخوام به تو فکر کنم از زور قرصهای خواب اور خوابم ببره.نمی دونی عزیز چقدر دلم اون بیمارستان رو می خواد که هنوز نمی دونم تا چند روز اونجا بیهوش بودم و اگه صدای ضبط شدت نبود هرگز بهوش نمی اومدم و تو چه تحملی داشتی که با اون اوصاف بازم نیومدی پیشم مرگم رو پذیرفتی اما بازم نیومدی تا بلکه شاید حضورت و صدات معجزه کنه.بازم ایرادی نداره فقط دلتنگ همون دیونه بازیام همون منگ بودنام دلم یه عالمه بارون می خواد از همونا که شب ورودم به اسایشگاه می بارید دلم گریه می خواد نه اینکه قطرات اشکی که با درد می ریزه دلم همون هق هقهایی رو می خواد که اون شب خبر ازدواجت رو به من دادی دلم مرگ می خواد .دلم مردن می خواد تا بلکه اروم بگیرم .هر چی ساعت به اخرای خودش نزدیکتر میشه حال من دیونه تر میشه.برای من کاری نداره همه این قرصها رو یکجا بریزم تو دهنم خوب میدونی که تو فشارای سختی که بهم وارد کردی چند بار انجام دادم که اگه زود رسوندنم نبود که اگه شستشوی معده نبود من اینجا نبودم که بی تابی کنم .عزیز اینا درد نیست اینا غصه نیست اینا اشک نیست اینا سهم درد من از روزگاره .شاید دارم تقاص یه جایی یا یه اشتباهی رو پس میدم که اینجوری عذاب می کشم اما خدا چطور دلش میاد که اینجور پرپرم کنه.جات اینجا میون نوشته هام خیلی خالیه بازم میگم این نوشته ها هنوز از تو نگفتن هنوز کم دارن که از تو بگن عز یز عزیز ببخش ببخش حلالم کن حلالم کن من بدجور به تو و به عشق تو وابستگی کردم حالا این عذاب و این سهم دردالود حقمه اره به جون یاسی حقمه.چی می کنی اگه کسی بازم بهت خبر بده یاسی بستری شد تو اسایشگاه؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5861
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 96
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 269
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 1,825
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,384
  • بازدید ماه : 9,731
  • بازدید سال : 32,075
  • بازدید کلی : 1,322,886