يهو قيافه ي چندين نفر همزمان مياد جلو چشمم. خيلي از آدم هايي كه سالهاست نديدمشون ...
و حتي يه آشناي چند ساعته قديمي ...
يه همكلاسي چند روزه ، يه معلم چند ماهه و حتي كسايي كه ...
و منم زير لب همينطور اسم ميبرم.
سر بر ميگردونم ... فكر كنم تسبيح سه دوري هست كه داره تو دستم مي چرخه...
پ ن :
اين سه روزي كه تو راهه نبايد ناغافل از دست بره ...
دست التماس به سمت اون آقايي دراز كن كه نيمه شب ها حتي براي يتيم هاي بيوه زن مسيحي خرما مي برد...
حرف هميشم :اول براي بقيه دعا كنيم .