هنگامیکه رضایت کارکنان را مورد اهمیت قرار نمی دهیم چطور انتظارداریم رضایت مشتری (آن هم درسطح عالی) جلب گردد؟! این سوالی است که مدیران عالی ، خصوصا مدیرانی که درارتباط مستقیم با سرمایه های انسانی هستند باید پاسخگو باشند. موضوع مهمی که اینروزها بسیار مورد توجه قراردارد رضایت شغلی کارکنانی که درصف سازمان قرادارند (کارکنان شعب) ودرراس آنان پیش آهنگان بانک ؛ یعنی متصدیان اموربانکی هستند که ضمن انجام کارمداوم درطول اکثرساعات روز انتظارات بسیاری علاو بر مدیران سازمان از سوی سرپرستان ،مشتریان ، خانواده و دوستان از ایشان می رود . حال اگر رضایت شغلی در بین نباشد! آنگاه باید به حالشان تاسف خردوضمناً چاره اندیشی نیز نمود. البته بنده ازدیدگاه یک متصدی امور بانکی اظهار عقیده نموده ومطمئنا پنجره نظرات مدیران فراتراز این است .به هرروی سازمان برای بقا ،حرکت بسوی برتری و پیشی جستن ازسایررقبا دربازار باید وباید به کارکنان به عنوان اصلیترین سرمایه سازمان به صورت واقعی بنگرند ومشکلات و معیشت آنان را جزدغدغه های خویش قراردهند ؛آنگاه سرمایه انسانی هدفهای سازمان را درونی می بیند وبرای رسیدن به آن ازهیچ تلاشی دریغ نمی نماید. مقاله قابل تامل ذیل ؛گواهی براین موضوع خواهد بود .
رضایت کارکنان یعنی رضایت مشتری
وقتی شرکتها به دنبال یافتن راههای بهبود در ارائه خدمات به مشتری می افتند معمولا سعی می کنند امکانات بیشتری دراختیار مشتری قرار دهند و نیازهای آنان را سریعا برطرف سازند. اما سازمانهای هوشمند و آینده نگر قبل از هر اقدامی در نحوه رفتار و ارتباط با کارکنان تجدیدنظر می کنند و درگام اول آنان را راضی نگه می دارند. مطالعات نشان می دهد...