برای همین هم خاطره تجربه های تلخ همیشه زودگذرترین و کوتاه ترین خاطره ها هستند.
بعضی وقت ها هم می شوند پلکان یک موفقیت جدی تر و بهتر.
مثل همان اتفاقی که ۳-۴ ماه قبل شروع شد و مثل همیشه ۱۵ آبان ( روز اول تقویم کاری من- چندسالی است که همه تغییرهای شغلی دقیقا و خیلی عجیب توی همین روز اتفاق می افتد) به یک تجربه جدید رسید.
شروع تجربه به عنوان دبیرتحریریه در یک ماهنامه خانوادگی(که آستین ها را بالا زده ایم برای بازطراحی اش) اتفاق خوبی برای هر روزنامه نگاری خواهد بود.
اما اتفاق جذاب تر وقتی می افتد که دوباره برگردی به جایی که حتی از درودیوارهایش هم انرژی می بارد. و من الان به هزار و یک دلیل از انگیزه و انرژی سرشارم. چون برگشتم به «همشهری جوان» دوست داشتنی ام.
پ.ن :(برای راهنما) سلام. ندانسته وبه خاطر هیچ مساله ای نه لعن می کنم. نه دعا و نه عذرخواهی.برای همین هم ترجیح می دهم اول از اصل ماجرا بدانم. این طوری برای خودتان هم بهتر است. خالی می شوید. اما احتمالا من را هنوز خوب نشناخته اید.خدای من هم بزرگ است و غفار.