loading...
sms زییاترین پیام کوتاه
محمد کربلائی بازدید : 271 یکشنبه 20 تیر 1389 نظرات (0)
مي آمد از برج ويران ، مردي که خاکستري بود
خرد و خراب و خميره ، تمثيل ويران تري بود
تمثيل ويران تري بود ، تمثيل ويران تري بود
مردي که در خواب هايش ، همواره يک باغ مي سوخت
آنسوي کابوس هايش ، خورشيد نيلوفري بود
وقتي که سنگ بزرگي ، بر قلب آينه مي زد
مي گفت خود را شکستم ، کان خود نه من ديگري بود
مي گفت با خود

کجا رفت آن ذهن پالوده ي پاک ،
ذهني که از هرچه جز مهر بيگانه بود و بري بود
افسوس از آن طفل ساده که برگ برگ کتابش ، زيبا و رنگين و روشن ، تصوير خوش باوري بود
طفلي که تا ديرها را مثل سليمان ببندد ، تنهاترين آرزويش يک قصّه انگشتري بود
افسوس از آن دل که بعد از پايان هر قصّه ، تا صبح مانند نارنجِ جادرود آبستن صد پري بود

دردا که ديري ست دگر ، شور سحرخيزي اش نيست
آن چشم هايي که هر صبح ، خورشيد را مشتري بود
دردا که ديري ست ديگر ، زنگ کدورت گرفته ست
آيينه اي که زلالي ، سر صبح روشنگري بود
اکنون به زنجير نشسته ست ، از جرم تخطير و تدخيم
انگشت هايي که يک روز ، مثل قلم جوهري بود
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5861
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 205
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 764
  • بازدید ماه : 8,111
  • بازدید سال : 30,455
  • بازدید کلی : 1,321,266