آرزوهای بزرگی که بر باد رفتن
و میره دنبال یانگ جو که هر چی سرباز سر راهش میاد به دیار باقی میفرسته و کسی جلودارش نمیشه
جون دونگ هم اول خوب کار میکنه ولی تا یکی از زره پوشها میره سراغش بدجور ترس برش میداره و زخمی میشه
جومونگ و نفرات سر راه فرمانده جیم بون (به قول تی وی زن فان) رو خفت میکنن و جومونگ طرفو میکشه
حال گوموا بدتر میشه و میره توی کما و طبیبش میگه باید سریع برشگردون قصر
جومونگ هم دنبال فرمانده لیم دون گذاشته و هنوز نرسیده
شروع یک جدایی :
سوسونو رو میبرن به چادر که به هوش نمیاد و اوته حسابی نگرانش میشه
سوسونو بهوش میاد سایونگ بهش میگه باید جمع کنیم بریم بویو اینهمه زو زدیم همه چی به نفع تسو تمام شد
ارتش بویو برمیگرده و مودوک هم سریع جریان رو به یوهوا میگه که اونهم دچار شک روحی شدید میشه
کاروان یون تابال هم برمیگرده و سوسونو میره تو آغوش باباش و گریه میکنه
حال روز موپالمو هم بعد از شنیدن خبر تعریفی نیست
قسمت سی و چهارم : تبعات انتقال قدرت