گاه با خود مي انديشم كه خبر مرگ مرا به تو چه كس مي دهد
آن زمان كه خبر مرگ مرا مي شنوي كاش روي تو را مي ديدم
شانه بالا زدنت را بي قيد و تكان دادن دستت را ، كه ، مهم نيست زياد
اما چه كسي با خود باور كرد كه جنگل جان مرا آتش عشق تو خاكستر كرد
مي روم دور از تو با دنياي خود خلوت كنم
مي روم من آخر به اين بيگانگي عادت كنم
ميرسد روزي كه بي من لحظه ها رو سر كني
ميرسد روزي كه مرگ عشق را باور كني
ميرسد روزي كه در ميان نامه ها و دفترم
خاطرات كهنه ام رو مو به مو از بر كني
منبع:http://rolanilami.blogfa.com/
شرح منبع:از این وبلاگ زمینه مشکیا ک کلی چرندیات عاشقانه توش نوشته و فکر کرده حالا عشقش منحصر ب فرده و قراره اسطوره شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!