راستش یه مشکلی دارم که حل شد حتما بهتون
میسرم بازم ببخشید
بابای
اي کاش دوست داشتن را تجربه نمي کردم، تجربه ي
تلخي بود... ديگر هيچ وقت نمي خواهم حضوري گرم،
سرماي وجودم را محو کند ديگر هيچ گاه به نگاه عاشقي
دل نمي بندم و هيچ گاه به سلام مهرباني پاسخ نخواهم داد
پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتشي است . گفتم :
مگر آن را ديده اي ؟ گفت : نه در آن سوخته ام
ميگفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگويي بميرميميرم...
باورم نمي شد... فقط يک امتحان ساده به او گفتم
بمير...! سالهاست در تنهايي پژمرده ام... - کاش
امتحانش نمي کردم
افسوس.... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي
ميکنيم... آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم... و
بعد... براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم
تو كتاب خوندم سيگار بده ديگه نكشيدم، تو كتاب خوندم
مشروب بده ديگه نخوردم، تو كتاب خوندم دروغ بده ديگه
نگفتم، تو كتاب خوندم عشق بده، ديگه كتاب نخوندم