طلوع غربت وغم شد غروب آخرین دیدار
نشینم من به یاد تو همه شب تا سحر بیدار
همه شب تا سحر من با ستاره از تو میگویم
ز عشق و شوق دیدار تو با مهتاب میگویم
که عشقت بر دلم چون نور بخشید
به قلب خسته من جانی تازه بخشید
ولی اکنون فراقت نازنینم
به قلبم غربت وغم هدیه بخشید