از زخم شقایق ها می نویسم، از پرستوهای بی بال و پر می نویسم
از آن روزها، که او آمد می نویسم:
او ندای عدالت و آزادی سر می داد و پرستوهای عاشق به دنبالش به شوق پرواز رفتند
از قرارهایش با پرستوها می نویسم:
قرار به نشان دادن ظرفیت دین در دفاع از آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت و پاسداشت حرمت و حقوق همه ی پرستوهای عاشق است.
و به یاد پرستوهای عاشقی که برای نبود آزادی و عدالت امروزمان پرکشیدن، می نویسم
و امروز برای ماه بی نور می نویسم:
از دردها، از بی عدالتی ها، از بریدن بال و پر پرستوهای عاشق و هزاران حرف ناگفته و ناتمام
از سمفونی پرستوهای بی بال و پر می نویسم:
پرستوهایی که عشق پرواز دارند ولی پرواز را نیاموخته اند
از افراط های آنان می نویسم:
آنان که دین را با تعصبات فکری پوسیده و منفعل خود در آمیختند
آنان که با عملکرد های نادرست خود به نام دین بخشی از جوانان را از دین گریزان و عده ای دیگر را بسوی خرافی ترین و زشتی ترین برداشت ها از دین سوق داده اند
آنان که عدالت علی را فراموش کردند و فقط نام علی را یدک می کشند
و آنان که آزادی را نفهمیده، فریاد برآوردند...............