به نفسهای پر از احساست
به غرورت، به خضوعت
به سکوتی که در آن
نعره عشق ازل پنهان است
به تو می اندیشم
به تو ماه مهتاب
به تو یک اندیشه
به تو سرسبز بهار
که ز خوابم افتاد
به نگارین خوابی
که مرا مجنون کرد
به سپیدی که ز عشق
دل من پر خون کرد
به تو می اندیشم
به تو راز پر غم
به تو یک اندیشه
به تو آن آغازی
که مرا دل دیده
به تو می اندیشم
به تو آن سرو بلند
به تو آن چهره ناز
به تو آن یاس سپید
که بهاری شده است
به تو می اندیشم
به بهارم به بهارم به بهار
به دل ساده مجنون شده ی موسم یار
به تو می اندیشم...