در تهران خبری نیست که نیست.
هوای خوب اش بی نظیر است، شب پنجره را باز میکنیم و قلیانی و چای شبانه بعد از شام از راه می رسد، چهار نفری شروع میکنیم به صحبت از انچه کرده و نکرده ایم در طول روزی که گذشت و فردایی که می اید. جمال، ضیا، سید و من.
چهار نفر با چهار سلیقه و فکر متفاوت، در این اتاق گاهی میتوان صدای شجریان را بعد از اواز انریکو و رپ را بعد از شجریان بارها و بارها شنید.
با هم غذا میخوریم، خانه تمیز میکنیم، شوخی و مزاح ته همه رفتارها خنده و مستی را به اتاق می اورد.