loading...
sms زییاترین پیام کوتاه
محمد کربلائی بازدید : 264 پنجشنبه 24 تیر 1389 نظرات (0)

نه اينكه بگويم اتفاق جديدي افتاده است نه نيفتاده ... همان دردهاي هميشگي است همان غر زدن هاي هميشگي ... همان نق هاي هميشگي ... همان استصال هميشگي ... مشكل جديدم اين است كه گمان مي كنم روزي اين كسالت دائمم بايد از بين برود ... هي بيهوده انتظار اتفاق جديدي را مي كشم كه مثلا چند روزي سرم را گرم كند و من احساس كنم آنقدرها هم كه مي گويم بيهوده و مسخره نيستم ... هيچ هيجاني هيچ اتفاق تازه اي شايد نتواند اين مسخره گيم را كم كند ... مثل كلاف هي در هم پيچ مي خورم و پيچ مي خورم و سرم را كه بلند مي كنم همه چيز دور سرم به دوران در مي آيد نه اينكه گمان كني ديوانه شده ام نه هنوز مرزي تا ديوانگي برايم باقي مانده است ... همين انتظار آن اتفاق غير منتظره اي كه نمي دانم دقيقا چيست ديوانه ام مي كند ... همين انتظار حوصله ام را سر مي برد ... گويي كسي مژده اي آورده كه اتفاقي در راه است ...اما هر روز كه مي گذرد من مدام در خودم تنيده تر مي شوم و در خودم درگيرتر مي شود ... اگر مي بيني تاب نمي آورم تو را تنها و تنها به اين خاطر است كه حتي خودم را هم نمي توانم تحمل كنم ... دوست دارم در رخوتي عميق فرو روم رخوتي كه از يادم ببرد كجا زندگي مي كنم ... چه مي خواسته ام .. كجا ايستاده ام ... مي خواهم فراموش كنم خودم را تو را و همه اتفاق هاي خوب زندگي ام را و در عوض چسبيده ام به روزهاي بدي كه گذرانده ام چسبيده ام به همه اتفاق هاي بد زندگي ام و چسبيده ام به همه اتفاق هاي بدي كه نيفتاده است و شايد هرگز هم نيفتد و من با وسواس عجيبي مي خواهم جلو بيندازم اين اتفاق نيفتادن ها ... مي گويم كه بداني تا چه حد پريشم ... تا چه حد ... به مرز جنون كشيده شده ام شايد در نظرت عجيب باشد اين روزها كه زندگي مان آرام است چرا اين همه بهم ريخته ام اما مگر فراموش كرده اي كه چه روزهاي سختي را پشت سر گذرانده ايم و حالا تمام دمل هاي چركي ام سر برآورده اند ... همه شكاف هايي كه ايجاد شد و وقعي ننهادم به ايجاد شده گي شان ... و ان زمان كه بايد درمانشان مي كردم به خيالم كه از بين رفته اند محلي نگذاشتم بهشان و حالا مي بينم درست در زماني كه همه چيز به ظاهر رو به راه است كوشه ذهنم را چسبيده اند كه بيرون بريزمشان كه فرياد بزنمشان كه بالا بياورمشان ...

حديث من و نوشت هاي بي سر و ته من در اين وبلاگستان حديث جديدي نيست اما حديث نگاشتنم براي تو در اينجا كمي جديد است دليلش هم شايد اين است كه صفحه اي آن لاين را كه در برابرم مي بينم وسوسه ميشو م بخواني مرا و چه وقتي بهتر از حالا كه وبلاگم كه به خانه اي مطرود و كهنه تبديل شده است كه كسي هرزگاهي هم دري نمي كوبد جز دوست خوبم نسل چهارمي ... نه اينكه ناراضي باشم از اين وضعيت كه بسيار احساس آرامش مي كنم از اينكه در گوشه اي  دنج دارم براي تو مي نويسم ... و كسي نمي تواند خلوتم را بر هم بزند ... راستش را بخواهي از نگاشتن بر روي كاغذ سير شده ام ... انگار كه به خودم قول داده ام كه ديگر سراغ هيچ كاغذي نروم نه براي نامه نگاري نه براي هنر نمايي ... مي خواهم خودم را پاك كنم شايد با يك غلط گير بزرگ ...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5861
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 107
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 288
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 2,219
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,778
  • بازدید ماه : 10,125
  • بازدید سال : 32,469
  • بازدید کلی : 1,323,280