وقتي كلمات مي چرخند !
يادم هست ، قبلا" ، وقتي كسي از ضرب المثل يا بيتي از شعري استفاده مي كرد كه مي خواست مقصود خودش رو بهتر بيان كنه ، زياد توجه ام رو جلب نمي كرد. بهش مي گفتم : "... خوب ، ادامه بده..." . اما الان مي فهمم كه او داشته از توانايي خودش استفاده مي كرده و از بكار بردن اون جمله يا بيت شعر چقدر هم لذت مي برده. مثل همين الانه ها (نميدونم اين كلمه درسته يا نه ؟!) كه من يا دوستان وبلاگي در بعضي مواقع براي رسوندن پيام خودشون از جمله هاي بزرگان استفاده ميكنن. اما چند ماهيست كه وضعيت به كلي فرق كرده. هر كسي كلمه اي ميگه و يا حرفي ميزنه كافيه در بين كلمات ، كلمه اي باشه كه به مضاق بعضي خوش نياد ! ديگر بايد فاتحه اش رو خوند ! همين چند ماهِ پيش بود ، همه از فيل* استفاده ميكردن ، اس ام اس ميفرستادن و ووووو و ... هزار كارِ ديگه. كي به كي بود ؟! حالا كافيه كمي ناجور ، كلمه اي رو ، هر چند به خطاي ناخود آگاه ، به كار ببري تا بياد دستت كه نه .. انگار بايد فكر و ذهن رو بايد گذاشت كنار و گوش به فرمان شد. گوش به فرماني كه ممكنه به مثابه فرمان الهي باشه و خطا از اون به مثابه ... . (البته به گفته خودشان)
از وضعيت روزنامه نگار ها و زندانيان ميشه حدس زد كه در چه وضعيتي هستيم. اگر كسي جز به دستوري كه بهش ابلاغ شده ، عمل كنه ... . وضعيت برنامه هاي تلويزيوني هم چندان جالب نيست. مثلا" گل سر سبد برنامه هاي سياسي تلويزيون همين "رو به فردا" ست كه متاسفانه هيچ شباهتي به مناظره نداره. ۲ نفر موافق بعلاوه يك مجري موافق مي شود يك مناظره ي خوب .. ياد بگيريد !! هر چه مي خواهند به زبان مي آورند. دشنام ، تخريب شخصيت ، نقد و ... بدون اينكه مجالي براي پاسخگويي نقد شونده باشد. مطمئنم همين برنامه اگر در زمان سيد محمد خاتمي پخش مي شد چه ها كه نمي كردند... حرف از توطئه بيگانگان و استكبار جهاني تا اينكه خودِ خاتمي هم دست نشانده اسرائيل و آمريكاست ! (گرچه همين الان هم همين را مي گويند !) حال كه از آن زمان ،{ كه بعضي نيز تاسف مي خورند كه نه .. صد رحمت به سيد محمد خودمان ، هر چند تند نبود اما مي دانست طرف حسابش كيست و چگونه بايد رفتار كند كه امتياز حداقلي را بدست آورد. } بسيار گذشته و در حال قرار داريم ، چه كنيم ؟!
در آستانه ۲۲ خردادي هستيم كه فكر نميكنم از صفحه تاريخ بتوان آنرا حذف كرد. هر چقدر هم قدرت داشته باشيد. ۲۲ خردادي كه كاش بود و نبود ! نبود از آن جهت كه عزيزاني را از دست داديم ، كه ديگر از آنها فقط يادي يه يادگار مانده و مطمئنم كه اين "ياد" از يادهايمان مثل آنهايي كه فقط اسمشان بوده و هست پاك نخواهد شد. و كاش بود چون كه بود !!!
آري ، وقتي كلمات مي چرخند ، تنها كلمه نمي چرخد ! من مي چرخم و روزگار و خدا...
پ.ن ۱ : احتمالا" يك ماهي از اين وبلاگ و كلمات و دوستان دل بكنم. گرچه دل كندن از اين دوستان زياد آسان نيست. اما به يادتان هستم .. نشانيش اينجاست : مستقيم كه بروي ميرسي به احساس و دل ! به يادتان هستم...
پ.ن ۲ : لطفا كمي فاصله بگيريد ! اينجا سياست پاشيده اند !
پ.ن ۳ : خدايا ، اين ايران من است. مي دانم كه مي داني اما مي دانم كه خودت را به كر گوشي زده اي ! چشم مادران ايران زمين گريان است ، آسمان آبيست ، نميخنديم اما ! دوستان در بند ، بي عدالتي اينجاست ، فقر اينجاست و هزار درد ديگر... از آمدن آن كسي هم كه وعده داده اي زياد راضي نيستم. خودمان درستش ميكنيم !