با يك شكلات شروع شد. من يك شكلات گذاشتم كف دستش او هم يك شكلات گذاشت توي دستم. من بچه بودم، او هم بچه بود سرم را بالا كردم. سرش را بالا كرد. ديد كه مرا ميشناسد خنديدم. گفت: «دوستيم؟ گفتم دوست دوست» گفت :«تا كجا؟» گفتم :« دوستي كه تا ندارد » گفت :«تامرگ؟» خنديدم و گفتم :«من كه گفتم تا ندارد» گفت: «باشد، تا پس از مرگ» گفتم :«نه، نه،گفتم كه تا ندارد» گفت: «قبول، تا آنجا كه همه دوباره زنده ميشود، يعني زندگي
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
![Profile Pic Profile Pic](http://sms4u.rozblog.com/user/sms4u.jpg)
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت