اشعار زیر ازوست:
فرجام من
ای عجب شام سیه حاصل و فرجام من است
اندر آن لوح گنه زمزمه ی نام من است
می کشم سختی آن دوره که در فکرم بود
این همه لهو و لعب شهد خوش کام من است
دل خود پخته نکردیم به جهان زان سبب است
نار دوزخ سبب پخت دل خام من است
آن چنان ساخته ام دیو سیاه گناهان بزرگ
هر کجا میروم این دیو همگام من است
عاشقان جام خوشی نوش به جنت دارند
خون دل ای عجبا مشربه ی جام من است
چه بگویم ز غم و غصه و اندوه دلم
برگ اشجار همه دفتر آلام من است
زندگی بهر همه نیکی و پاکی زاید
عجب ار بخت بدمُزندگیم دام من است
***
هجرت مهتاب
دریغا چهره ی مهتاب پر زد
گوهر از سینه ی این آب پر زد
***
شور عشق
خوشا آنان که اشعاری پر احساس
برای شام سور عشق دارند