و با دندان هایی که به شددت سفید شدن و برق میزنن ، بیام و بهت لبخند های گشاد گشاد تحویل بدم! کلا" با این پروژه ی سفید کردن دندون هام خیلی حال میکنم .
***
چند روزیه که تو فکر دست های توام !
ناخونایی که همیشه از ته گرفته شده اند ، انگشت هایی که نمیدونم چاقالو اند یا کشیده ! ساق دست های کشیده ات که خیلی نوازش کردن موهای نرم دستت رو دوست دارم و بازوهای سفیدی که ده روز اول سال مال من بودند !
***
امروز دوباره رفتم آرشیو ده روز اول سال رو خوندم ، خیلی احساس بهتری دارم !
***
از کلاس که میام بیرون ، به جای اینکه خونه رو بگیرم .. شماره ی تورو میگیرم و زود قطع میکنم .
خودت بهم زنگ میزنی ... توضیح میدم که اشتباهی گرفتم و از اینکه موقع جلسه زنگیدم عذرخواهی میکنم ... میگی : گفته بودم که امروز جلسه نداریم ... صبح داشتم که تموم شد .
***
در طول مسیر پرترافیک خونه ، به فکر اینم که اگه یه روزی ازم بپرسی چرا بهت نگفتم که "این همه زیاد دوست دارم " ، چه جوابی بهت بدم.
میدانی ... یادم نرفته حرف هات تو روزهای اولی که میومدم پیشت.
***
هی فکر میکنم که کاشکی کتونی هامو آورده بودم و بهت پیشنهاد میدادم با هم بریم بدوویم...
البته میاوردم هم روم نمیشد !
***
یعنی فکر کردی من تیز نیستم که متوجه این جمله ی ایهام دارت نشم ؟
" باید ببینم زبان زیبا چطوره ! "
***
گاهی چقدر زیاد دوستت دارم !
گاهی چقدر زیاد دلتنگت میشوم!
***
تند وتندنمازمو میخونم که بهت زنگ بزنم که همون موقع خودت اس ام اس میزنی.
بیا ! وقتی شب ها پشت سر هم حرف نمیزنیم همین میشه دیگه ! "بیداری ؟ " تبدیل میشه به " بیدارید ؟؟؟ " میخوای یه شما هم بزار اولش !
***
یعنی انقدرخندیدم که خواب از سرم پریده ... از هنر!!! آشپزیمو دسته گل هام میگم ... و اینکه تو خونه تنها من اینطوری نیستم و میگم که در خانه خواهر کوچیکه با بیست و اندی سال حتی املت هم نتوانست درست کند !
هی نچ نچ میکنی و میپرسی ، یعنی تو خوروشت بلد نیستی ! قرمه سبزی ، قیمه ، ...
- نــــــــــــــه خیر!
" فکر میکنم که آشپزی کردن برای تو باید خیلی کیف داشته باشه!"
***
حالا دیگه تو تنهایی - چهار نفری ؟؟؟ که چهار نفر هم اصلی به حساب میان ! که شماها یه خانواده این و در طول روز کلی با هم صحبت میکنین !!!!
***
این آرزوهای قبل خواب رو دوست دارم ...
.... و تو رو!