مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر
به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر
زادگاه من کوه است
به زیر سنگی یکروز سر زدم بیرون
به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون
سرشت سنگی من اشیان اندوه است
جدا از یار و دیار نمی خندد دلم
مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر
به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر
زادگاه من کوه است
به زیر سنگی یکروز سر زدم بیرون
به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون
سرشت سنگی من اشیان اندوه است
جدا از یار و دیار نمی خندد دلم