باد با خود همهی خاطرهها را آورد
حال این شاعر بیحوصله را جا آورد
باد بوی همهی خاطرهها را از یک
دفتر مشق چهلبرگ به اینجا آورد
و صدای تو که در خاطرهها میپیچید:
بچهها جمله بسازید همه با آورد
من نوشتم غم نان را...، غم نان را...، هر شب
جسد بیرمق و خستهی بابا آورد
آه امروز چه بسیار شباهت دارم
به همان بغض فروخورده که بالا آورد
شب سردیست و من توی خودم میلرزم
باد با خود همهی خاطرهها را آورد
یک نفر جیغ زد و نیمهشب هشتم تیر
شعر را مثل خودم مرده به دنیا آورد
مریم آریان