اي منتظران گنج نهان مي آيد / آرامش جان عاشقان مي آيد
بر بام سحر طلايه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان مي آيد
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
ديريست که ما منتظر روي تو هستيم / ما بند نجابت به تن اسم تو بستيم
ديريست که دلداده ما خانه نشين است / جاي قدمش بوسه به صد چاک زمين است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
ما، بي تو، تا دنياست، دنيايي نداريم / چون سنگ خاموشيم و غوغايي نداريم
اي سايه سار ظهر گرم بي ترحم / جز سايه دستان تو، جايي نداريم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
تو مي آيي و دست هاي مرا / پر از عطرياس و سحر مي کني
تو مي آيي و لحظه هاي مرا / از احساس گل تازه تر مي کني
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
بگذار بگويمت دلم غم دارد / يک عالمه اشک و آه و ماتم دارد
عجّل بظهور، عصر آدينه ها / اي يوسف فاطمه تو را کم دارد
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اي کاش که انتظار معني مي شد / بي تابي جويبار معني شد
وقتي که سحر شکوفه صبح دميد/ با آمدنت بهار معني شد
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اي افسر چرخ، خاک راهت / وي عرش، غبار بارگاهت
اي خاتم اوصيا کز اوّل / شد خاتم انبيا گواهت
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
ياسمن چهره بياراست، بيا / شور در گلکده برپاست بيا
اي دواي همه علّت ها / ديده از عشق تو بيناست، بيا
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اي دل شيداي ما، گرم تمنّاي تو / کي شود آخر عيان، طلعت زيباي تو
گرچه نهاني زچشم دل نبود نااميد / مي رسد آخر به هم، چشم من و پاي تو
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
بي تو چگونه مي شود از آسمان نوشت / از انعکاس ساده رنگين کمان نوشت
اين يک حقيقت است که بي تو بهار من / بايد چهارفصلِ زمان را خزان نوشت