loading...
sms زییاترین پیام کوتاه
محمد کربلائی بازدید : 206 چهارشنبه 06 مرداد 1389 نظرات (0)

ه عنوان يک قاعده کلي ظرف پنج سال گذشته واکنش رسمي ما در مواجهه با قطعنامه‌هاي تحريم آن بوده که «مهم نيست»، «به جهنم»، «آبروي خودشان را بردند»، «عزم و اراده ما بيشتر مي‌شود»، «آنان ملت ايران را هنوز نشناخته‌اند»! و بالاخره جمله قصار معروف رئيس جمهور که «آنقدر قطعنامه بدهيد که قطعنامه‌‌دان‌تان پاره شود». البته که هيچ‌کس نمي‌تواند ادعا کند تحريم‌ها ظرف ?? سال گذشته توانسته موفقيتي کسب کند. تحريم‌ها نه تنها توفيقي در متزلزل کردن عزم و اراده ما نداشته، بلکه در مواردي عکس هم عمل کرده و از سر غرور، لجبازي يا نشان دادن اينکه ما تسليم زور و تهديد نمي‌شويم، واکنش ما را سخت‌تر، مقاومت‌مان را استوارتر و ظرفيت رويارويي‌مان را با غرب گسترده‌تر کرده است. اساساً ذات و طبيعت بسياري از انسان‌ها اين گونه است که وقتي مورد تهديد، زبان تند و برخورد قرار مي‌گيرند به جاي تسليم و مرغوب شدن، اتفاقاً جري‌تر شده و مي‌خواهند نشان دهند که تهديد و ارعاب در آنان اثر ندارد. اي بسا که اگر زبان نرم و تقاضا مطرح مي‌شد، برخي از ما کوتاه مي‌آمديم و تسليم مي‌شديم. اما حالا که مي‌خواهند با ما با زبان تهديد و ارعاب طرف شوند، کرامت انساني به انسان حکم مي‌کند که تسليم نشود و نشان دهد «بيدي نيست که به اين بادها بلرزد». شايد اگر غربي‌ها به جاي دستور دادن، امر کردن، اين است و جز اين نيست، ايران «بايد» اينچنين کند و ايران «بايد» آنچنان کند، ايران حق ندارد اين اقدام را انجام دهد يا آن سياست را اعمال کند، سعي مي‌کردند با ما با زبان ديگري و بهتري صحبت کنند، خاورميانه امروز منطقه امن‌تري مي‌بود. اما در تجزيه و تحليل نهايي همه ما اعم از غربي و شرقي، يک جورهايي انسان هستيم؛ با همه زشتي‌ها و زيبايي‌ها، بزرگي و کوچکي، عميق بودن و برعکس سطحي بودن که انسان بودن ما را دربر دارد.

شايد از نظر روحي رواني، غربي‌ها خيلي نتوانسته‌اند و نفهميده‌اند که احتمالاً اگر ما را کمتر تهديد مي‌کردند و کمتر با زبان الدرم بلدرم با ما روبه‌رو مي‌شدند و به جاي آن سعي مي‌کردند به ما به عنوان همکار و شريک نگاه کنند، حاصل کار بهتر مي‌شد. اما آنان همواره به ما به چشم ديويد کاپرفيلد نگاه کردند که جرات کرده بگويد «من بيشتر مي‌خواهم». آنان همواره با ما به چشم يک ياغي، طغيانگر و يک شورشي نگاه کردند که مي‌خواهد با زور همه قواعد را بر هم بريزد. بنابراين تصور کردند فقط يک راه برايشان بيشتر وجود ندارد و آن هم مقابله با اين «شورشي» است. از همان ابتدا بنايشان بر اين قرار گرفت که ما را سر جايمان بنشانند و ما هم از همان ابتدا بنايمان بر اين شد که به آنها نشان دهيم بيدي نيستيم که به اين بادها بلرزيم و با اين تهديدات و بعضاً گوشمالي‌ها نه تسليم مي‌شويم و نه از ميدان به در مي‌رويم.

حاصل اين «تعامل» وضعيتي بوده که ظرف ?? سال گذشته ميان ما و غرب وجود داشته. آنان سعي کرده‌اند ما را به راه راست هدايت کنند و به ما نشان دهند قواعد بازي را بايد رعايت کنيم. ما هم از همان ابتدا خواستيم به آنها نشان دهيم قواعد بازي را که آنان مقرر مي‌کنند ما قبول نداريم. حاشا و کلا که خواسته باشيم بگوييم ما قهرمان بوده‌ايم و همواره برحق، و غربي‌ها ظالم و زورگو و همواره بر سبيل باطل. نه واقعيت آن است که در اين ازدواج ناموفق و پر از کشمکش ?? ساله‌ ما با غرب، خبط و خطاها و سوءتفاهمات و مغرضانه کج ديدن‌ها و کج‌انديشي‌هاي ما دست کمي از غربي‌ها نداشته. واقع مطلب آن است که اگر اشکال بنيادي غربي‌ها در مواجهه با ما آن بوده که به جز زبان اشتلم و زور، بيان ديگر نداشته‌اند، ما هم به جز زبان تهديد، مقاومت، مقابله به مثل کردن، ضربه زدن و انتقام گرفتن، هنر ديگري و زيبايي و ملاحت ديگري را نتوانسته‌ايم به نمايش درآوريم. شايد بتوان گفت تفاوت ما با آنها در اين بوده که به نسبت آنان، قدرت ما و امکانات ما کمتر بوده، والا از نظر نگاه، ديالوگ، مفاهمه و برخورد، خيلي تفاوت بنيادي ميان ما و آنها نيست.

حاصل ديگر استراتژي «بگرد تا بگرديم» ميان ما و غرب، تحريم‌ها بوده است. آنها قطعنامه‌هاي جديدتري صادر کرده‌اند، تحريم‌هاي بيشتر و گسترده‌تري را عليه ما به اجرا گذاشته و ما هم گفته‌ايم که «بيدي نيستيم که به اين بادها بلرزيم». هيچ کس نمي‌گويد ما بيرق سفيد بالا برده و تسليم شويم. احتمالاً هم اين تفکر درست است که اگر امروز در يک بخش کوتاه بياييم، فردا بخش ديگري علم خواهد شد و خاکريز از هسته‌اي به حقوق بشر يا حمايت نکردن از حماس تغيير مکان خواهد داد. در عين حال راه‌حلي هم که بالاخص ظرف پنج سال گذشته برگزيديم، دقيقاً همان بوده که تندترين و راديکال‌ترين جناح‌ها و جريانات ضدايران اسلامي در غرب آرزو مي‌کنند؛ ايران گوشش به تحريم‌ها بدهکار نباشد و در نتيجه هر دور تحريم‌ها از دور قبلي مخرب‌تر و فلج‌کننده‌تر شود. بدون ترديد اين رويکرد که ما هر چه مي‌خواهيم و درست تشخيص مي‌دهيم چه در زمينه هسته‌اي و چه در حوزه‌هاي ديگر به آن عمل مي‌‌کنيم و غرب و مابقي دنيا هم هر کاري که مي‌خواهند انجام دهند، همان رويکرد «بگرد تا بگرديم» است. منتها اشکال کار اينجاست که اين جنگ فرسايشي ميان دو نيروي هم‌وزن و هم‌سنگ جريان ندارد.

در يک طرف ايران قرار دارد، با جمعيت ?? ميليوني و صادرات غيرنفتي حدود ?? ميليارد دلار و اقتصادي که هر روز بيش از روز قبل وابسته‌تر به درآمد‌هاي نفتي‌اش است و در طرف ديگر در يک کلام مجموعه‌ جهان غرب است؛ در اين جنگ فرسايشي بيشترين لطمه به ما وارد مي‌شود، همچنان که تاکنون اين گونه بوده است. کافي است اقتصاد ايران را با ترکيه همسايه‌مان مقايسه کنيم. ترک‌ها نه يک بشکه نفت دارند و نه يک کپسول گاز. در عين حال فقط يک قلم آن معادل ?? ميليارد دلار صادرات صنايع نساجي ترکيه به کشورهاي عضو اتحاديه اروپا است. بماند ميلياردها دلار ماشين‌آلات، توليدات شيميايي، دارويي، مواد غذايي و… به ساير کشورها و مناطق ديگر دنيا. کل صادرات غيرنفتي ما کمتر از صادرات منسوجات پارچه‌اي ترکيه به کشورهاي عضو اتحاديه اروپا است. اقتصاد ايران را هر طور که تعريف کنيم، حتي اگر ارقام و آمار نوعاً اغراق‌شده و غيرحقيقي دولت دهم را هم بپذيريم، از اين واقعيت گريزي نيست که اقتصاد ايران و اساساً کل نظام سياسي ايران دنده شده به نفت و درآمدهاي حاصله از آن. چشمان‌مان را براي يک لحظه روي هم بگذاريم و تصور کنيم ما صادرات نفت نداريم يا ارزش نفت به زير ?? دلار در هر بشکه سقوط کرده، با کدام درآمد، با کدام صادرات، با کدام توليد، با کدام صنعت، با کدام کشاورزي مي‌خواهيم شکم اين ?? ميليون را سير کنيم؟ بماند برنامه و هزينه‌هاي ديگرمان.

اتفاقاً تحريم‌هاي جديدي که دو مجلس سنا و کنگره امريکا طراحي کرده‌اند دقيقاً «منابع نفتي ايران» يا درست‌تر گفته باشيم «توان توليد نفتي» ما را هدف گرفته‌اند. کنگره، اشخاص حقيقي يا حقوقي، اعم از شرکت‌هاي نفتي، بيمه، موسسه‌هاي اعتباري، يا بانک‌هايي را که به هر نحوي مبلغي بيش از ?? ميليون دلار در سال در «منابع نفتي ايران» سرمايه‌گذاري کنند، مشمول تحريم‌ها قرار مي‌دهد. به علاوه،‌ کنگره براي نخستين بار صادرات و فروش «فرآورده‌هاي نفتي تصفيه‌شده» به ايران، شامل بنزين، گازوئيل و سوخت هواپيما را تحريم کرده است. بر اساس تحريمات جديد، هر شرکتي که از طريق فروش «فرآورده‌هاي نفتي تصفيه‌شده» به ايران عوايدي معادل يک ميليون دلار يا بيشتر کسب کند و در طول يک سال به تدريج به فروش اين فرآورده‌ها به ايران به ارزش بيش از پنج ميليون دلار مبادرت ورزد، مشمول تحريم‌هاي امريکا قرار مي‌گيرد.

اينکه چرا امريکا مي‌تواند «توان توليد نفتي ايران» را به تدريج محاصره کرده و پنجه‌هايش را به تدريج بر حلقوم صنايع نفتي‌مان فشار دهد، واضح است. امريکايي‌ها خيلي ساده هر شرکتي را که وارد صنايع نفتي ايران شود محروم از بازار بزرگ و غني امريکا مي‌سازند. يعني حتي اگر شرکت‌هايي را که در منابع و صنايع نفتي ايران سرمايه‌گذاري يا هر گونه فعاليت ديگري بکنند را در دادگاه‌هاي امريکا مورد پيگرد قانوني قرار ندهند، کافي است که جلوي فعاليت‌هاي آنها را در داخل خاک امريکا بگيرند يا در مناطق ديگري که نفوذ دارند جلوي فعاليت آنان را سد کنند.

در عين حال تحريم‌هاي جديد به مراتب از صرف جلوگيري فعاليت‌هاي شرکت‌هايي که در ايران فعاليت داشته‌اند فراتر رفته و عملاً درصدد مجازات اين‌گونه موسسات برآمده. طبق قانون جديد شرکت‌هايي که در منابع و صنايع نفتي ايران سرمايه‌گذاري کرده يا اقدام به فروش فرآورده‌هاي نفتي تحريم‌شده (بنزين، گازوئيل و سوخت هواپيماهاي مسافربري) بکنند اجازه فعاليت در بخش‌هاي مالي، بانکي يا بازارهاي سهام امريکا را نخواهند داشت.

غيبت شرکت‌هاي بزرگ و معتبر بين‌المللي که هم داراي تکنولوژي پيشرفته هستند و هم سرمايه، در بخش انرژي و نفت ايران خلئي را به وجود آورده که از جمله سپاه پاسداران سعي کرده‌‌ آن را پر کند. اينکه سپاه چقدر به دانش، تجربه و تکنولوژي کشف، استخراج و بهره‌برداري نفت و گاز بالاخص در دريا مجهز است، قابل بحث است. ايضاً توان مالي سپاه هم براي سرمايه‌گذاري سنگين در صنعت نفت و گاز خيلي مشخص نيست. اما حتي اگر فرض بگيريم که دولت از طريق سيستم بانکي سرمايه لازم را در اختيار سپاه قرار دهد، مساله بنيادي‌تر که برخورداري از تکنولوژي و دانش مربوط به صنعت نفت است معلوم نيست تا چه ميزان در توان سپاه است. ضمن اينکه کار کردن در صنعت عظيم نفت را چند سالي بيشتر نيست که سپاه پاسداران دارد تجربه مي‌کند. در عين حال، تحريم‌هاي جديد به موضوع ورود سپاه به فعاليت‌هاي نفتي هم توجه کرده و عملاً بانک‌هاي خارجي را از هر نوع معامله‌اي با بانک‌ها يا نهادهاي وابسته به سپاه منع مي‌کند.

امريکايي‌ها فقط به تحريم مالي و جلوگيري از فعاليت‌هاي شرکت‌هايي که وارد بخش نفت و گاز ايران شوند، در امريکا بسنده نکرده بلکه براي نخستين بار درصدد مجازات اين دست شرکت‌ها هم برآمده‌اند. ميزان جريمه نقدي اشخاصي که تحريم‌ها عليه ايران را نقض کنند از ?? هزار دلار به يک ميليون دلار و مجازات حبس براي چنين اقدامي را هم از حداکثر ?? سال به حداکثر ?? سال افزايش داده‌اند. اگر هنوز ترديدي در خصوص جدي بودن اراده امريکايي‌ها وجود داشته باشد، کليت راي‌گيري در مجلسين سنا و کنگره جاي ترديد زيادي باقي نمي‌گذارد که آنان واقعاً مصمم هستند. تحريم‌هاي جديد در سنا توانستند از ??? راي، ?? راي موافق را به خود جلب کنند، بدون آنکه راي مخالفي داده شود. در مجلس نمايندگان نيز ??? راي موافق در برابر ? راي مخالف به تحريم‌ها به گلدان‌ها ريخته شد.

اما چرا تحريم‌ها را بايد جدي گرفت؟ مي‌توان دلايل مهمي در خصوص صنعت نفت و گاز کشور آورد و اينکه تحريم‌ها در بلندمدت چگونه جلوي رشد و توسعه در اين بخش را که اهميت زيادي براي اقتصاد کشور دارد، مي‌گيرد. مي‌توان نشان داد عدم دستيابي ايران به تکنولوژي پيشرفته در حوزه گاز پارس جنوبي در خليج فارس چگونه باعث شده قطر ??? هزار نفري به مراتب بيشتر از ايران ?? ميليوني گاز برداشت کند. همين وضعيت در آينده نه‌چندان دور در حوزه‌هاي نفت و گاز مشترک با عراق هم ممکن است اتفاق بيفتد. شرکت‌هاي بزرگ نفتي با سرمايه‌ و تکنولوژي پيشرفته قراردادهاي گسترده‌اي با دولت عراق منعقد کرده‌اند در حالي که برخي از حوزه‌هاي نفتي در اين قراردادها، مشترک ميان ايران و عراق هستند. واضح است که عراقي‌ها هم همچون قطري‌ها صبر نمي‌کنند تا ايران مشکلات و مسائل خودش را با غرب حل و فصل کند و سپس شروع به بهره‌برداري از منابع مشترک کنند. برعکس همچون قطري‌ها نهايت استفاده و بهره‌برداري از شرايط نابسامان ايران را خواهند کرد، همچنان که قطري‌ها سال‌هاست به مراتب بيش از سهم‌شان از منابع مشترک با ما گاز استخراج کرده‌اند و همچنان هم دارند ادامه مي‌دهند. اشکال بنيادي ديگري که در صنعت نفت ما وجود دارد و ارتباط مستقيم و تنگاتنگي با مساله تحريم‌ها پيدا مي‌کند، عبارت است از استهلاک بسياري از چاه‌هاي نفتي‌مان. هر چاه نفتي هنگام کشف و استخراج اوليه آن با فشار نفت و گاز را به بيرون فوران مي‌کند. اما به مرور زمان فشار آن کاهش مي‌يابد و ميزان نفت حاصله از آن کاهش پيدا مي‌کند. متخصصان به کمک روش‌هاي پيچيده که عبارت است از تزريق گاز فشرده به داخل چاه مجدداً توليد آن را بالا مي‌برند. تکنولوژي تزريق گاز و اساساً فعال‌سازي مجدد چاه‌هاي قديمي، تکنيکي بسيار پيچيده و پرهزينه است که صرفاً برخي از شرکت‌هاي بزرگ نفتي آن را دارا هستند. با توجه به قدمت بسياري از چاه‌هاي ايران، شماري از آنان دچار افت قابل توجه توليد شده‌اند و بايد آنان را مجدداً فعال کرد. تحريم‌ها بالطبع مانع جدي‌اي هستند براي دستيابي ايران به تکنولوژي احياي چاه‌هاي قديمي.

دليل چهارمي که چرا تحريم‌ها را بايد جدي بگيريم عبارت است از رفتار شرکاي تجاري‌مان در بخش نفت و گاز. يک بعد اين رفتار به نيامدن کشورها و شرکت‌هاي صاحب تکنولوژي و مطرح در انرژي به ايران بازمي‌گردد. بعد ديگر عبارت است از ترک بسياري از چنين شرکت‌ها و کشورهايي از پروژه‌ها و طرح‌هاي بزرگ نفت و گاز ايران. وضعيت غم‌انگيزي که امروزه در عسلويه شاهد آن هستيم مبين ترک کشورها، شرکت‌ها و پيمانکاران بزرگ است. اما مشکل تحريم‌ها در اين بخش صرفاً محدود به غيبت شرکت‌ها و کشورهاي مهم از ايران نيست. اشکال ديگر در کاهش خريد نفت خام از ايران از جانب کشورها يا درست‌تر گفته باشيم «مشتري»هاي مهم نفت ايران است. ژاپن نخستين «مشتري» بود که به تدريج واردات نفت از ايران را کم کرد. هند هم همين مسير را رفت، به علاوه هندي‌ها خيلي محترمانه و بي‌سر و صدا خود را از پروژه بزرگ خط لوله انتقال گاز منطقه عسلويه به شبه‌قاره از طريق پاکستان خارج کردند. ايضاً از بسياري از پروژه‌هاي نفت و گاز کشور نيز خود را کنار کشيده‌اند. اما از همه مهم‌تر در اين تحول ناخوشايند موضع چين بوده. چيني‌ها ضمن آنکه خيلي مودبانه از امريکا مي‌خواهند با ايران همچنان به مذاکره ادامه دهد و تحريم‌ها را کارساز نمي‌دانند، اما و در عين حال نيز منظماً خريد نفت از ايران را کاهش داده و به سمت عربستان و آنگولا رفته‌اند. حسب آخرين آمارها که به ارديبهشت‌ماه مربوط مي‌شود، صادرات نفت ايران به چين به کمتر از ??? هزار بشکه در روز تنزل يافته، در حالي که واردات آن از آنگولا به ??? هزار و از عربستان به نزديک ??? هزار بشکه در روز افزايش پيدا کرده است. در مجموع ما از جايگاه سومين صادرکننده نفت خام به چين به رتبه هشتم تنزل پيدا کرده‌ايم.

اينها که گفتيم صرفاً بخشي از پيامدهاي منفي تحريم‌ها در حوزه انرژي است. حاجت به گفتن نيست که تحريم‌ها در حوزه‌هاي غيرنفت و گاز هم بسيار اثرگذار بوده‌اند. کمترين تاثير منفي تحريم‌ها در بخشي است که تحت عنوان «مصارف دوگانه» مطرح مي‌شود. به عنوان يک قاعده کلي، هر نوع کالا اعم از مواد اوليه، نيمه‌ساخته، مواد شيميايي يا ماشين‌آلات که مصرف دوگانه دارند يعني هم مي‌توان آن را براي مصارف نظامي استفاده کرد و هم مصارف غيرنظامي دارند، صدور آن به ايران تحريم است. اين مساله باعث شده که ظرف چند سال گذشته صدها قلم واردات کالا يا مواد خام که مورد نياز صنايع دارويي، غذايي و کشاورزي کشور است مورد تحريم قرار گيرند و واحدهاي توليدي اعم از بخش دولتي يا خصوصي که به اين دست مواد يا ماشين‌آلات نياز دارند، مجبورند آنها را به صورت قاچاق يا از طريق دوبي وارد کشور کنند. نيازي نيست که انسان ليسانس اقتصاد باشد تا متوجه شود که اقتصاد ايران اعم از خصوصي يا دولتي چه هزينه بالايي را در نتيجه تحريم‌ها متحمل مي‌شود.

شايد اگر ايران از اقتصادي مقتدر و نيرومند برخوردار مي‌بود، مي‌گفتيم هزينه‌هاي تحريم قابل تحمل است اما واقعيت آن است که اقتصاد ما خيلي هم اقتصاد توانمند و مشعشعي نيست. آمار و ارقام زيادي مي‌توان آورد و نشان داد که جايگاه و وضعيت اقتصادي ما چگونه است. اما دو شاخصه را مي‌توان آورد که فصل‌الخطاب همه شاخص‌ها باشد؛ ميزان بدهي‌هاي دولت و ميزان رشد اقتصادي کشور. بالطبع ميزان بدهي‌هاي هر دولتي نشان‌دهنده توان اقتصادي آن است. مجموع بدهي‌هاي دولت به بانک‌هاي کشور از ?? هزار ميليارد تومان در بهمن ?? به ?? هزار ميليارد تومان در بهمن ?? افزايش پيدا مي‌کند. به موازات آن، حجم مطالبات معوق (وام‌هايي که معمولاً پس داده نمي‌شوند) در زمان آغاز رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد حدود پنج هزار ميليارد تومان بود اما در شهريور ?? اين مقدار به ?? هزار ميليارد تومان افزايش مي‌يابد. افزايش بدهي‌هاي دولت در حالي صورت گرفته که ظرف قريب به يکصد سالي که ايران از درآمدهاي نفتي برخوردار بوده، در هيچ مقطعي درآمدهاي نفتي کشور به ميزان سال‌هاي ?? تا ?? نبوده. در چهار سال نخست دولت احمدي‌نژاد ايران با کسب ??? ميليارد دلار، به يک رکورد بي‌سابقه درآمدهاي نفتي مي‌رسد. معذلک جداي از هزينه کردن آن، ميلياردها تومان نيز از سيستم بانکي کشور گرفته است. شاخصه دوم ميزان رشد اقتصادي سالانه کشور است. اين رشد در سال گذشته به کمتر از دو درصد رسيد در حالي که حسب سند چشم‌انداز ??‌ساله اين رقم بايد به ?? درصد مي‌رسيد.

در کوتاه‌مدت بالطبع تحريم‌ها هيچ مشکلي براي دولت ايجاد نمي‌کنند. همچنان هم که تاکنون نتوانسته‌اند. تا زماني که نفت را بشکه‌اي ?? دلار مي‌فروشيم حتي اگر بدهي‌هاي دولت از اين هم بيشتر شود و رشد اقتصادي ساليانه‌مان از دو درصد هم کمتر شود، به يمن و برکت ثروت خداداد نفت هيچ نگراني وجود ندارد. دولت بخشي از درآمدهاي نفتي را براي امور اجرايي مصرف مي‌کند، بخشي را براي واردات مواد غذايي، دارو و ساير مايحتاج کشور هزينه مي‌کند و بخشي را براي تسليحات و مصارف نظامي و امنيتي خرج مي‌کند و مشکل خاصي هم پيش نمي‌آيد، اما همان‌طور که گفتيم در بلندمدت مي‌توان اقتصاد ايران را با ترکيه که يک ريال درآمد نفتي ندارد، مقايسه کرد. تحريم‌ها يقيناً آثار سوء‌ بلندمدتي اقتصاد ايران گذاشته‌اند و با در نظر گرفتن ابعاد گسترده‌تر جديد آنها، اين آثار بيشتر هم خواهد شد.

همان‌طور که پيشتر گفتيم هيچ‌کس پيشنهاد نمي‌کند براي لغو تحريم‌ها تسليم خواست امريکا و غرب شويم و بيرق سفيد تسليم را برافرازيم. در عين حال شايد زمان طرح اين پرسش هم از خودمان فرارسيده که بهايي را که براي غني‌سازي داريم مي‌پردازيم چقدر متناسب با دستاوردهاي آن است؟ يک بار ديگر در خلوت خودمان به تعبير حسابدارها به جدول هزينه‌ها و فايده‌هاي غني‌سازي نگاهي بيندازيم. متاسفانه به نظر مي‌رسد صرف تکرار برخي از شعارها، موضع‌گيري‌ها و باورهاي سياسي به برنامه هسته‌اي‌مان بالاخص موضوع غني‌سازي، يک اعتقادي را براي بسياري از ايرانيان به وجود آورده که غني‌سازي کليد پيشرفت و ترقي و رسيدن به قله توسعه و صنعتي شدن است. ما آنقدر اين شعار که هدف غربي‌ها و دشمنان ايران اسلامي در مخالفت با برنامه‌هاي هسته‌اي و غني‌سازي‌مان جلوگيري از پيشرفت و ترقي ايران و جلوگيري از دستيابي ايران به تکنولوژي و دانش پيشرفته است را تکرار کرده‌ايم که متاسفانه به نظر مي‌رسد برخي از مسوولان‌مان هم آن را جدي‌جدي باور کرده‌اند. در حالي که يک دانشجوي سال اول فيزيک هم قادر است به ما بگويد چندان ارتباطات گسترده‌اي ميان پيشرفت‌هاي هسته‌اي از جمله غني‌سازي يا توسعه و پيشرفت‌هاي صنعتي در حوزه‌هاي ديگر وجود ندارد. به هيچ روي اين‌گونه نيست که اگر في‌المثل ما بتوانيم اورانيوم را تا ?? درصد و بيشتر غني‌سازي کنيم يا در زمينه فناوري ساخت سانتريفوژها بتوانيم مدل‌هاي پيشرفته‌تر بسازيم، کمکي به صنعتي شدن ما در کل بکند. به استثناي کاربرد محدودي در پزشکي کل صنايع هسته‌اي بالاخص غني‌سازي يک مجموعه مستقل هستند، بدون ارتباطي با بخش‌هاي صنايع ديگر. کره شمالي و پاکستان نمونه‌هاي زنده‌اي هستند از کشورهايي که در زمينه هسته‌اي عملاً به قله رسيده و خودکفا هستند و بمب اتمي‌شان را هم با موفقيت آزمايش و غني‌سازي را نيز تا مرحله ?? درصد تکميل کرده‌اند، معذلک با هيچ ملاک و معياري نمي‌توان هيچ‌کدام آنان را کشورهاي صنعتي و توسعه‌يافته توصيف کرد. کشورهاي صنعتي که جاي خود دارند، حتي کره جنوبي هم جاي خود را دارد، کافي است پاکستان و کره شمالي را که هر دو قدرت اتمي شده‌اند با مالزي يا ترکيه مقايسه کنيم تا مشخص شود پيشرفت در صنايع هسته‌اي و غني‌سازي ارتباطي به پيشرفت و توسعه صنعتي در بخش‌هاي ديگر پيدا نمي‌کند. ايضاً اتحاد شوروي سابق هم آگاهي‌هاي زيادي در اين خصوص به ما مي‌دهد. در حالي که اتحاد شوروي در زمينه هوا فضا، هسته‌اي و ساير حوزه‌هايي که به امور نظامي و تسليحاتي مربوط مي‌شد پيشرفت‌هاي ارزنده‌اي کرده بود، معذلک روس‌ها از توليد يک اتومبيل يا موتورسيکلت يا اتوي بخاري که بتواند با معادل کره‌اي يا تايواني آن رقابت کند (بماند مدل امريکايي، فرانسوي و‌ آلماني) عاجز بودند. ممکن است پيوستن به باشگاه هسته‌اي پرستيژ و جايگاه منطقه‌اي و جهاني ايران را تغيير دهد اما يقيناً قدرت هسته‌اي شدن و دستيابي کامل به تکنولوژي هسته‌اي به هيچ روي باعث زير و رو شدن و جهش صنعتي کشور نمي‌شود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5861
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 145
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 314
  • آی پی دیروز : 58
  • بازدید امروز : 711
  • باردید دیروز : 175
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 886
  • بازدید ماه : 886
  • بازدید سال : 33,926
  • بازدید کلی : 1,324,737