روزی که این وبلاگ را برای خود بالا آوردم ، قصد داشتم که آنچه که در دل خود دارم و در دنیای واقع امکان بیان آن نیست در آن بنویسم ....
نمی دانم چه شد که دوستانی که از من شناختی در دنیای واقع داشتند نیز همدم دلوشته هایم شدند و با خواندن مطالبم اظهار لطف به من کردند.
با توجه به اینکه عملا این وبلاگ هدفش از آنچه که برای خود ترسیم کرده بودم خارج شده است ، درش را تخته می کنم و شاید و تنها شاید به زودی دعوتنامه هایی به لیست دوستانم بفرستم و آنانی که تنها دوست مجازی من بودند به وبلاگ جدیدم دعوتشان کنم
پ . ن ۱ ) از آشنایی با خیلی از دوستان گلم بسیار بسیار خوشحالم و هیچ گاه فراموششان نمی کنم
پ . ن ۲ ) روزهای خوبی در این وبلاگ داشتم
پ . ن ۳ ) امیدوارم هیچ دوستی از مطالب وبلاگم که تا به حال نوشته ام ، برداشت منفی نکرده باشد ، مطمئنا کسانی که دوست من بوده اند ( چه مجاز چه واقع ) به این شناخت در مورد من رسیده اند که کسی که حتی ۱ روز با من دوست بوده باشد ، از نظر من قدیس بوده و به حرمت روزهای خوب دوستی ، هیچ گاه بدی برایش نمی خواهم چه رسد که بخواهم نفرینش کنم ... آنی که در حق من بدی کرده اصلا تا به حال به وبلاگ من نیامده است ولی ۲-۳ موضوع کاملا مختلف در پست قبلی من بود و شاید بعضی از دوستان حاضر و قدیم دلخور شده باشند که از آنها عذر میخواهم ....
پ . ن ۴ ) دیگر با نام .. بابای ریحانه .. مرا در سایت ها نخواهید دید قدر مسلم با نامی متفاوت دعوتنامه خدمتتان خواهم داد پس در گوگل و موتورهای جستجو دنبالم نباشید
پ . ن ۵ ) الان متوجه می شوم که دوست عزیزم .. آرام عزیز .. چرا ترک وبلاگ کرد و در خانه ای جدید سکنی گزید
پ . ن ۶ ) باز تاکید می کنم ، کسی که روزی خواهر یا برادر خطابش کرده باشم همیشه برایم عزیز خواهد ماند هر چند که از او دلخور و ناراحت و عصبانی باشم .
پ . ن ۷ ) ما فقط خودزنی کردیم ! مشکل اصلی ، از ما ! نیست ، از جای دیگری است
پ . ن ۸ ) بدرود
به امید دیدار مجدد همگی دوستان در وبلاگ جدید .......