ارغوان با وجود حمایتِ مثل همیشه پرسروصدای تماشاگران فرانسوی که در تشوبق هموطنانشان از چیزی دریغ نمیکنند، نتوانست از پس پتروا برآید. هر چند بازی بسیار نزدیک بود و او در ست سوم با نتیجهی ۸-۱۰ مغلوب شد، اما در کل سرویسهاش آشکارا ضعیفتر بود، به مراتب بیشتر اشتباه کرد و ضریات برندهی کمتری هم نسبت به حریف چغر روساش زد. از لحاظ روحیـروانی هم نشان داد که هنوز بازیکن پختهای نیست و آن آرامش و تمرکز و تفکری که در ورزش تنیس برای رسیدن به مقامهای بالاتر بسیار مهم است را هنوز ندارد. او بر خلاف حریفاش مدام شلوغ میکرد و داد میکشید و همراه تماشاگران به وجد میآمد. زیادهروی در این کارها در تنیس باعث میشود که تمرکزتان را روی بازی از دست بدهید.
اما نکتهی دیگری که میخواستم بعد از نوشتهی قبلیام دربارهی ارغوان رضایی بگویم این است که او بر خلاف تورنمنتهای قبلی، تا آنجایی که من دنبال کردهام، دوباره نقشهی ایران را به گردن آویخته بود. با این حال نظرم تغییر نکرده است. خب عشق او به وطن پدریاش چیز جدیدی نیست همان طور که قبلاً هم گفتم. حرف من این بود که ما چرا باید برای ستارهای که یک ریال هم خرجش نکردهایم و برایش زحمت نکشیدهایم، هر وقت که افتخاری آفرید هورا بکشیم و بگوییم او یک "دختر ایرانی"ست؟ او در کشور فرانسه بزرگ شده و با امکانات همان جا به اینجا رسیده و حالا هم تیم ملی تنیس زنان فرانسه را در گروه جهانی نگه میدارد! فرانسویها هم در رولان گاروس برایش حنجرهشان را پاره میکنند. پس چه فایده که من این سر دنیا بیایم به هنگام پیروزیها یادش بیفتم و بگویم "دختر ایرانی" فلان، "دختر ایرانی" بهمان؟
در هر صورت امیدوارم او از این شکست درسهای لازم را بگیرد و افتخارآفرینیهایش را از همان جایی که در مادرید آغاز کرد، ادامه دهد. برای خودش.