لحظه لحظه گذر عمر مثل اینه که تو میری دونه دونه خاطرات تو می خوای ازم بگیری
نگو مثل بار اول دستم و دوباره خوندی بین موندن یا نموندن تو سر دوراهی موندی
نگو خیسی چشات و به کسی نشون نمیدی حیف عمری که تلف شد پای عشقی که ندیدی
توی گوشه اتاقم یه سبد گل شکسته عطر دستای لطیفت یه روززی روشون نشسته
فکر اشکام و نکن چشامم عادت میکنه اسمون به چشم خیسم داره حسادت میکنه