حجه الاسلام و المسلمین قاسم روانبخش - متأسفانه در طول تاريخ همواره واژههاي زيبا به سود احزاب، گروهها و قدرتمندان مصادره شده است. زماني رضا خان قلدر و پسرش از واژه اصلاحات سوء استفاده کرده، هر کس را مخالف اصلاحات تشخيص ميدادند از سر راه بر ميداشتند و عجيب آن که اين گونه اصلاحات را اصلاحات شاه و ملت ميخواندند! زماني ديگر پس از روي کار آمدن جريان سکولار در کشور درانتخابات دوم خرداد 76 باز اين واژه وارد ادبيات سياسي کشور شد. به طوري که هرکس تسليم خواسته اين گروه نميشد با عنوان اين که پيام دوم خرداد را درک نکرده از مقام خود بر کنار ميشد. و البته معناي اين اصلاحات همان اصلاحات آمريکايي بود که در روزگاري رضا خان به شکل ديگري به دنبال اجراي آن بود. اصول گرايي نيز امروزه متوليان زيادي پيدا کرده و هر کسي با بلند کردن تابلوي آن اين گونه وانمود ميکند که اساس اصول گرايي است.
متاسفانه برخي که در گذشته با تقسيم کردن جريانات سياسي کشور به چپ و راست فضا را دو قطبي کرده بودند امروز با طرح اصول گرايي و اصلاح طلبي اين گونه وانمود ميکنند که جريان اصول گرايي همان جريان راست قبلي است و جريان اصلاح طلبي همان چپ گذشته؛ بنابراين اصول گرايي يعني جريان راست. اين در حالي است که مبدع جريان اصول گرايي هرگز بر اين مصداق مراد نکرده است. مقام معظم رهبري در باره اصول گرايي و اصلاح طلبي ميفرمايند: اصولگرايى به حرف نيست؛ اصولگرايى در مقابل نحلههاى سياسى رايج كشور هم نيست. اين غلط است كه ما كشور يا فعالان سياسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسيم کنيم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرايى متعلق به همهكسانى است كه به مبانى انقلاب معتقد و پايبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.(29/3/85)
اصول گرايي ناب که در واقع همان خط اصيل امام است شاخص هايي دارد که مقام معظم رهبري برخي از مؤلفههاي آن را در سخنرانيهاي مختلف بيان کرده اند. با اين شاخصها بهراحتي ميتوان فهميد کدام فرد يا گروه و حزب اصول گرا ست و به تعبيري با آن معيارها اصول گراي واقعي و ناب را از ادعايي و غير واقعي تمييز داد.
1) ايمان و هويت اسلامى و انقلابى
ايمان و هويت اسلامي از مهم ترين شاخصهاي اصول گرايي است و به تعبير ديگر اصول گرايي يعني پافشاري بر اين اصول. مقام معظم رهبري دراين باره ميفرمايد "در درجه اول، ايمان و هويت اسلامى و انقلابى و پايبندى به آن. اين، وظايفى را بر عهده دولت مىگذارد. نمىشود گفت دولت به ايمان مردم كارى ندارد؛ نه. مدتى اين فكر را ترويج كردند؛ اما اين غلط است. دولت وظيفهدار است. چطور وزارت بهداشت با داروفروشهاى مصنوعىناصرخسرو مبارزه مىكند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروشهاى فرهنگى مبارزه نكند؟! با سمپراكنان فرهنگى مبارزه نكند؟! اين، وظيفه دولت است؛ صدا وسيما يك جور، وزارت ارشاد يك جور و دستگاههاى گوناگون يك جور. وظيفه مهم اين است كه ما پايههاى يك ايمان روشنبينانه و استوار را در ذهن نسلهاى جوان و رو به رشد خودمان تقويت كنيم؛ ايمانِ دور ازخرافهگرى وسستانديشى، ايمانِ روشن بينانه، ايمانِ به دين، ايمانِ به نظام، ايمانِ به مردم،ايمانِ به آينده، ايمانِ به خود، ايمانِ به استقلال كشور و ايمانِ به وحدت ملى و ايمانى كه در هيچ بخشى برافروزنده آتشهاى تعصب فرقهاى نباشد... در اين بخش، يكى از وظايف مهم ديگرى كه بر عهده دولت و نظام جمهورى اسلامى است، اين است كه هويت اسلامى را در دنياى اسلام برجسته و شفاف كنيم، تا اين يك معيارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان؛ تدين دور از خرافه و كاوش در منابع دينى و نوآورى. بعضيها خيال مىكنند كه نوآورى در دين امكان ندارد! گنجينه منابع اسلامى و دينى ما بىپايان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از اين چشمه جوشان برداشتهايم؛ تلاش كنيم و فكرهاى نو و حرفهاى نو در زمينههاى مختلف توليد كنيم. اين قرآن يك اقيانوس بى پايان است"
2) عدالت
برخي در سالهاي حاکميت بر مسند رياست جمهوري شعار توسعه منهاي عدالت را سر لوحه کار خود قرار داده بودند و همواره به پيشرفت ميانديشيدند هر چند بر خلاف عدالت باشد ! مقام معظم رهبري با طرح اين مسأله که "فلسفه وجودى ما، عدالت است. اين كه ما برنامه رشد اقتصادى درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادى، به فكر عدالت بيفتيم، منطقى نيست. رشد اقتصادى بايد همپاى عدالت پيش برود؛ برنامهريزى كنند و راهش را پيدا كنند." عملاً بر اصول اقتصاد ليبراليستي که توسط برخي د رکشور تبليغ و اجرا ميشد خط بطلان کشيد.
3) حفظ استقلال سياسى
حفظ استقلال سياسي نيز يکي از مهم ترين شاخصهاي اصول گرايي است. مقام معظم رهبري در باره آن ميفرمايد "اين استقلال، استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى است. ما بايد اين بندهاى اختاپوس فرهنگىِ تحميل شده به وسيله غرب را از دست و پاى خودمان باز كنيم؛ اين هم يكى از اصول ماست. آن حركتى، آن جريانى، آن شعارى و آن برنامهريزىاى كه در آن استقلال كشور و ملت ديده نشود، اصولگرايانه نيست."
4) تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى
استقلالِ اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به چيزهايي از قبيل فناوري هستهاي و سلولهاي بنيادين و سد سازي و موشک و ماهواره خلاصه نميشود ، بلكه بايد در سياست، فلسفه، ابتكارهاى مردمى و ارزش هاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشيم. اگر ما يك سنّت اسلامى داريم كه منطقى هم برايش داريم و آن را هم پذيرفتهايم، نبايستى در انجام دادن آن خجالت بكشيم. مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايد "در ارزش هاى اخلاقى: مبارزه فرهنگى دائم با خودباختگى مزمن و تحميلى كه چند ده سال بر اين كشور تحميل شده، بزرگان و پرچمداران فرهنگ و سياست در اين كشور، در يك مقطع زمانى و با صداى واحد، با وقاحت تمام گفتند كه ايرانى صفر محض است! و اگر بخواهد معنا پيدا كند، بايد برود كنار فرهنگ فرنگى. اولين پيشروان قافله روشنفكرى كشور ما و معروفترين سياستمداران دوران قاجار و پهلوى، اين حرف را صريحاً گفتند بعضيها هم كه نگفتند، اينطورى عمل كردند و اين شد يك بيمارى مزمن در جامعه ما؛ بايستى با اين مبارزه كرد."
5) جهاد علمي
جهاد علمي نيز يکي از مباني اصول گرايي است. کساني ميتوانند تابلوي زيباي اصول گرايي را بر بالاي دست خود بگيرند که علاوه بر شاخصهاي فوق،در يک حرکت پر شتاب و جهاد علمي شرکت داشته باشند. مقام معظم رهبري در اين باره ميگويند"خوشبختانه فاصلهمان با پيشرفتهاى دنيا و آن نوكهاى حركت زياد نيست مىتوانيم تلاشمان را مضاعف كنيم؛ اين هم يك كار است. بنابراين، اين جزوِ وظايف دولت است؛ بايستى ميدان داد. اين جوانها تشنه كار و فهميدن هستند، به شرط اينكه امكانات در اختيار اينها قرار بگيرد. الحمدلله ما استاد خوب هم كم نداريم. يك روزى بود ما اوايل انقلاب، در اين كشور قحط استاد داشتيم؛ اما امروز نه، بحمدالله اساتيد فراوان است و امروز اكثريت آنان پرورش يافته دامان خود اين ملت و روييده در همين آب و هوا هستند."
6) تثبيت و تأمين آزادى و آزادانديشى
آزادي و آزاد انديشي به معناي دقيق کلمه از شاخصهاي اصول گرايي است گرچه در طول تاريخ از اين واژه سوء استفادههاي فراواني شده است. مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايد "من فهم غلط از آزادى را تأييد نمىكنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اين كه مرتباً گاز سمّى توليد كند و در فضاى فرهنگى يا سياسى كشور بدمد، تأييد نمىكنم؛ من براندازى خاموش را آنچنانى كه خود امريكاييها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اينجا سادگى و بىعقلى كردند و به زبان آوردند برنمىتابم و رد مىكنم؛ اما توسعه آزادى و رها بودن ميدان براى پرورش فكر و انديشه و علم و فهم،ربطى به اينها ندارد. ظرافتى لازم است كه آدم اين دو منطقه را از همديگر باز بشناسد و مرز اينها را معين بكند. آزادى و آزادانديشى، يكى از مبانى اصلى اصولگرايى است."
7) اصلاح و تصحيح روش
اصول گرايي يعني ايستادن بر روي اصول و کوتاه نيامدن از مباني اسلام و انقلاب و اين منافات با اصلاح روشها و اهداف مياني ندارد. مقام معظم رهبري راجع به اين شاخص ميفرمايد "اصلاحات بايد ضابطهمند و مبتنى بر ارزشها و معيارها و خطكشهاى اسلامى و ايرانى باشد. معيار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر اين اساس،بايد ما اصلاحات كنيم؛ ما به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات، تصحيح روش هاى ماست؛ تصحيح هدف هاى مرحلهاى ماست؛ تصحيح تصميمگيريهاى ماست؛ تعصب نورزيدن روى تصميمگيريها ناحق است. اين، غير از ساختارشكنى و مبارزه با قانون اساسى، مبارزه با اسلام و مبارزه با استقلال يك كشور است."
8) شكوفايى اقتصادى
"شکوفايي اقتصادي نيز از شاخصهاي مهم اصول گرايي است. کساني ميتوانند ادعاي اصول گرايي کنند که در اين زمينه برنامه داشته باشند و دراين جهت تلاش کنند. براي آينده نفت و صادرات غير نفتي و براي کشاورزي کشور برنامه داشته باشند. مقام معظم رهبري در ذيل اين ملاک ميفرمايند "ما اين درآمد را كه از طريق نفت به دست مىآوريم، صرف مسايل روزمره زندگى مىكنيم؛ اين، معنى ندارد؛ بايست اينها با محاسبه صحيح انجام بگيرد.
ما اين نفت را ضايع مىكنيم؛ البته اين، كارِ امروز و ديروز نيست؛ دهها سال است كه بناى اقتصاد و پيشرفت كشور روى اين روش گذاشته شده است و يك شبه هم نمىشود آن را عوض كرد."
بنابر شاخصهاي فوق هر فرد و گروهي که براين شاخصها منطبق باشد اصول گراست ولي اگر فاقد هريک از اين شاخصها باشد اصول گرا نيست؛ هر چند زير تابلوي بزرگي به نام اصول گرايي نشسته باشد.