لذت لقمه ای
بی منت..
آرامشی
بی ریا..
و
رهایی!
بی دغدغه ی فردا..
و
تنی
مملو عافیت
و
روحی
امیدوار!
خوشبختی
همین لابه لا ست..
میان
نان و پنیر و سبزی..
میان
یک لقمه
بی منت!
نگار
دل.ن:
خوب شد که
مُرد!
و
من رها ترین بانوی
شعرهایم شدم!
خوب شد که
رفت!
و
من لبخند زنان دست تکان دادم!
برای وداع!
پشت جنازه ی خاطراتش!
امّا..
.
.
افسوس
که عاقبت
در دلم "دفن" شد!!
نگار