مي دانم بايد بنويسم شايد كسي بگذرد بخواند و بداند كه من......هستم
مي دانم
اما وقتي تو مي روي حتي كاغذ و قلم هم نمي توانند حجم دلتنگي مرا بنويسند
اما وقتي تو ميروي نمي تواند دستهايم...............نمي شود
وقتي تو ميروي نيستم پس چرا از هستم بنويسم
اولين باري كه صداي گام هايت را دوست نداشتم
وقتي بود كه مي رفتي