ناز افرین شب تنهاییم ُ هم صدای اوای بی صدایمُ
ای ناز بانوی سرزمین لیلی هاُ ای مارال اهو ها
ای لیلی لیلی ها !
ای که اگر از قلب و دردو صدای نشنیده
از همان هق هق شب تا سحر وای که اگر گویم تو هم چون من زار و زارو زار
نالان بهر خویشتن و زار بهر گریستنم
لیلی من مجنون خویش را در ناکجاها بر جا گذاشتم و من ماندم و خویشتن خویش !
دگر مجنونی نیستُ بیهوده می گردم
لیلی من تو صدای خوش لیلی ها را تداعی گری برای مجنون
لیلی من دگر مجنونی نیست !