loading...
sms زییاترین پیام کوتاه
محمد کربلائی بازدید : 265 پنجشنبه 24 تیر 1389 نظرات (0)

 

نسبت علم و هنر

علم (Science) و هنر (Art)، هر دو ابزارهایی هستند كه آدمی از آن‌ها، برای درك، توصیف و توضیح جهان پیرامون خود استفاده می‌كند. با استفاده از علم می‌توان قوانین حاكم بر دنیا را توضیح داد، روابط و سازوكارهای حاكم بین نیروهای مسلط بر آن‌را شناخت و با استفاده از این شناخت، ابزارهایی ابداع كرد كه با تقلید آن روابط، به‌كار زندگی آسان‌تر و به‌تر بیاید. هنر هم به‌گونه‌ای دیگر، ابزاری‌ست برای توصیف این سازوكارها و تاثیرات آن‌ها بر ما. اثر هنری، تركیبِ هم‌آهنگی است كه می‌خواهد توصیف كننده‌ی تاثیر و دركی باشد كه هنرمند از جهان پیرامونش داشته است. بازسازی و خلق تكه‌هایی‌ست هارمونیك، با استفاده از دست‌چین آگاهانه‌ای از دریافت‌های هنرمند، كه ادراك او را از جهان پیرامونش نشان می‌دهد. هر دو روش، قدمتی به درازای تاریخ بشر دارند. تبر سنگی، چرخ، آتش، الفبا، دیوارنگاره‌های باقی‌مانده از عهد پارینه سنگی و حتا ابزارهایی برای ایجاد صوت موزیكال، مثال‌هایی از این دست هستند.

در این میان اما، این دو ابزار از حیث روش بررسی امور جهان، با یك‌دیگر تفاوت اساسی دارند. آن‌چه در علم رخ می‌دهد، بررسی و تحلیل تركیب‌های مختلفی است كه بر جنبه‌های متفاوت یك امر تاثیر می‌گذارند و سپس، تجزیه و تقلیل‌دادنِ این تركیب‌ها به نیروهای مشخص و قابل كنترل. به‌عنوان مثال، توصیفی كه علم فیزیك از نیروی اصطكاك ارائه می‌كند، در قالب رابطه‌ی ریاضی مقابل معرفی می‌شود: F=k.N. در این توصیف، نیروی اصطكاك (F)، برابر است با  حاصل‌ضرب k در نیروی بین دو جسم (N). بنابراین، جز نیروی بین دو جسم (N)، بقیه‌ی عواملی كه می‌توانند در اصطكاك بین دو جسم تاثیر بگذارند، در عدد ثابت k نهفته‌اند. این عوامل بسیارند: جنس دو ماده (چوب- فلز، لاستیك– آسفالت، فلز– فلز، شیشه- خاك و …)، زبری و صافی سطوح تماس، استفاده از سیال روان‌كننده در محل تماس (آب، روغن، گاز و …)، نرمی و سختی دو جسم (آجر– شیشه، پنبه– شیشه)، دمای آن‌ها و ….

اما روش هنری، جهتی معكوس دارد. هر چه‌قدر علم، عوامل موثر بر بروز روی‌دادها را تجزیه می‌كند، تا با تقلیل آن‌ها به اجزای منفرد، از نقش تك‌تك آن‌ها باخبر شود، هنر آن‌ها را با هم تركیب می‌كند، تا از نحوه‌ی ارتباط آن‌ها با هم و تاثیرات متقابل‌شان بر هم و همین‌طور بر كلیتِ اثر سردربیاورد. به‌طور مثال، دست‌های یخ‌زده‌ی دخترك كبریت فروش داستان هانس كریستین اندرسن را به‌یادبیاوريد كه برای گرم‌كردن، آن‌ها را به‌هم می‌مالید…. واضحا، برخورد ما با اصطكاكِ این دست‌ها، تفاوت اساسی با برخورد علمی ما با مقوله‌ی اصطكاك دارد. در این خلق هنری،  نه‌تنها تجزیه‌ی شرایط دخترك به اجزای منفرد و مجزا بی‌معناست، كه نویسنده (برای القای تاثیرات خاص مورد نظرش)، آن‌ها را با عوامل بیش‌تری نیز تركیب كرده است. مثل: بوی غذای شب عید، روشن‌كردن كبریت، خاطره‌ی مادربزرگ، لنگه دم‌پایی جامانده لای برف و …. حتا می‌توان شرایطی را تصور كرد كه خلاقیت هنرمند، عامدانه پارامترهای ضمنی (kی) بیش‌تری را نیز، در خدمت به این فضا به‌كار گیرد. پارامترهایی هم‌چون: فشار كم‌زور دست‌های دختركِ یخ‌زده (نیروی N بین دو سطح)، خم‌نشدن انگشتان، ناشی از سرمای زیاد (نرمی و سختی سطوح تماس)، تاول‌های روی پوست دخترك، در اثر كار زیاد (زبری و صافی سطوح) و …. به این ترتیب، به نیت تهییج حساب شده‌ی احساسات آدمی، با دست‌چین و تركیبِ مجموعه‌ای از عوامل (به خودی خود) پیچیده، فرایندی اتفاق می‌افتد كه خلق اثر هنری نامیده می‌شود.

دنبال‌كردن حركت این دو مسیر متضاد، تفاوت مهم دیگری را بین دو ابزار علم و هنر نشان می‌دهد. ماهیت نظارتی علم به‌گونه‌ایست كه از آن انتظار می‌رود كه قوانین آن در همه جا، به‌شكلی یكسان، تكرارشونده و ثابت باشند تا بتوانند مبنایی برای ساخت ابزار و استفاده‌ی تكنولوژیك از آن‌ها شوند. مثلا انتظار می‌رود كه رابطه‌ی توصیف اصطكاك، همه جا و همه وقت بتواند نیروی اصطكاك را (با دقت قابل قبولی) معلوم كند و صحت و اعتباری كه از تكرارشوندگی آن نتیجه می‌شود، مبنایی خواهد بود تا صحت و اعتبار طراحی (مثلا) سیستم ترمز یك خودرو را نیز تضمین كند. اما هنر، ذات متغیری دارد كه به فرد هنرمند برمی‌گردد. تعریف كردن داستان دخترك كبریت فروش توسط هر كس، هم‌راه با انتخابِ اجزای مختلفِ تركیبِ هنری متفاوت و منحصر به‌فردِ آن‌كس است. یكی بیش‌تر از سوز سرمای هوا می‌گوید، یكی از گرسنگی. یكی لذت آتش اندك چوب‌كبریت را پربارتر می‌كند، دیگری لنگه دم‌پایی جامانده لای برف را جان‌سوزتر روایت می‌كند. حتا دو تعریفی كه توسط یك نفر و در دو زمان متفاوت انجام شود هم، چیدمان‌های كمی و كیفی مختلفی از اجزای داستان را شامل می‌شود و لاجرم دنیایی متفاوت با دنیای قبلی اثر هنری خلق می‌كند كه هرچند عموما، جهت كلی همه‌ی آن‌ها هم‌سوست، اما تفاوت‌هایی هم در جزییات دارند كه ناشی از تلاش برای خلق حالت‌های مختلفی از جهانِ اثر است.

بنابراین هرچند علم و هنر، هر دو ابزارهای بشر برای كشف، توصیف و بازسازی جهان پیرامون‌شان هستند، اما ماهیت تجزیه‌گرایانه‌ی علم، تكنولوژی را خلق می‌كند كه “آسایش تن” است و هویت تركیب‌كننده‌ی هنر، جهان حساب‌شده‌ای می‌آفریند كه “آرامش جان” است. كشف رمز علم، شناساندن تك‌تك آجرهای بنای رفیع جهان پیرامون ماست؛ در حالی‌كه سرهم‌بندی تردستانه‌ی هنر، توصیفِ غنایی بیانی ماست از كاركرد این بنا. مَخلص كلام این‌كه، “علمِ شكستن” و “هنرِ ساختن”، هر دو ابزاری‌اند كه دو سویه‌ی ریزبین و وسیع‌نگر خِرَد آدمی، آن‌ها را به‌زیبایی و در همان روزهای اول ساخته و در طول قرون صیقل داده، تا هر چه به‌تر ببیند خودش را، جهان پیرامون‌اش را و در یك كلمه، زندگی‌اش را.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
.::گروه اینترنتی اثیر::. بزرگترین گروه وبلاگی ایران با بیش از 5 سال تجربه درخشان و دارا بودن وبلاگ در بیش از50 سرویس وبلاگ دهی ایرانی و خارجی و تجربه ی افزایش بازدید در بیش 100 وبسایت که تا کنون اکثر انها در رتبه های زیر 50 در ایران قرار دارند وابسته به کانون فناوری تبلیغاتی راه هشتم بزرگترین مرکز لیزر و ساخت تندیس در ایران اس ام اس های سکسی خفن توپ حشری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 5861
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 102
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 289
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 2,285
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,844
  • بازدید ماه : 10,191
  • بازدید سال : 32,535
  • بازدید کلی : 1,323,346