-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من در این کلبه ی تنهایی خود غمگینم
و تو را می خوانم
تا به عطر نفست
نفسم تازه شود .
ساعت دیواری خوابیده
ماهی حوضچه مرده
و نفس های قناری
خشک و بی روح تر از هر روز است ،
تو بیا تا نفسش تازه شود .
جاده از دست نگاهم به ستوه آمده است
و تو را می خواند .
تو بیا تا که بگویم دل من بس تنهاست
و قفس
تاریک است .
ساحل آرام و خموش
و پر از تنهایی است .
تو بیا تا که قفس بگشایم
و به پرواز درآیم در اوج
فارق از هر غم و دری
قفسی
زنجیری .
( پائیز 81 )