سلام
سلام به همه ی دوستای خوبی که به من لطف دارن و گاهی بهم سر میزنن!!!
این متن رو من فقط برای یه نفر مینویسم!
متاسفانه هیچ نام و آدرسی ندارم که خصوصی و فقط برای خودش بفرسم واسه همسنم تصمیم گرفتم به صورت یه نامه سر گشاده بنویسمش!!!
دوست عزیزی که پیشنهاد داده بودی که راجع به گذشته من بنویسی ... میخواستم ازت خواهش کنم که حتما این کار رو بکنی!!!
میدونی چرا؟!!
چون گذشته من برای من یه کابوسه و نه میتونم یاد آوریش کنم و نه بهش فکر کنم!!!
و این باعث شده کم کم یادم بره که چی بودم و چی شدم!!!
یادم بره که زمانی که تو گندآب غفلت غوطه می خوردم قادر متعال ازم غافل نشد و کمک کرد ...
یادم بره که چقدر زندگی با خدای غریب سخته و در عوض با همان خدای قریب زیبا!!!
یادم بره که تجلی ارحم الراحم بودنش تو لحظه لحظه زندگی مون جاریه ...
یادم بره که وقتی میگه من هر کی رو بخوام ذلیل و هر کی بخوام عزیز میکنم : یعنی چی ...
وقتی میگه من هر کی رو بخواد هدایت و هرکی رو بخواد گمراه میکنه: یعنی چی ...
و هزار تا ناگفته دیگه !!!
دوست عزیز من هیچ ابایی از بیان گذشتم ندارم.هر چند حتی یاد آوریش کابوسه!!!
چون تو سر نوشتم چیزی جز جلوه رحمت خدا در برار ذلالت خودم نمیبینم!!!
خدا رو دوست دارم و ازش میخواهم من رو اونی بکنه که اونم دوسم داشته باشه!!!
خیلی شرمندشم ... اما امیدم به وسعت رحمتشه!!!
بازم از نظرات صمیمانتون ممنونم!